خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره میترسم
دین را دوست دارم
ولی از کشیشها میترسم
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها میترسم
عشق را دوست دارم
ولی از زنها میترسم
کودکان را دوست دارم
ولی از آیینه میترسم
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم میترسم
من میترسم پس هستم
این چنین میگذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار میترسم
برای اعتراف به کلیسا میروم
رو در روی علفهای روئیده بر دیوار کهنه میایستم
و همه گناههان خود را یکجا اعتراف میکنم
بخشیده خواهند شد به یقین
علفها بیواسطه با خدا سخن میگویند ..


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، yeganeh yami و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام !
ای همه ی ناتوانی ها
نداشتن ها
سلام !
ای همه ی عرق های شرم
سلام ! ای زندگی !

ای ملال بی پایان !
سلام ! ای دل قاچ قاچ
ای چاقوی خود ساخته !


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، parädox و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه !
می گم که خیلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه
و قشنگتر اینه که یادگرفته گوجه را
تو تابه ها سرخ کنه و بعد بخوره !

راسی راسی ؟
یه روزی اگه گوجه هیچ کجا پیدا نشه
اون وقت بشر چکار کنه ؟

من : هیچی نازی
دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوریم
وقتی اونها همه تموم بشه
اون وقت بشر
لباسارو می کنه و با هلهله
از روی آتیش می پره ..

نازی : دوربین لوبیتل مهریه مو
اگه با هم بخوریم
هلهله های من و تو
چطوری ثبت می شه ؟

من : عشق من
آب ها لنز مورب دارند
آدمو واروونه ثبتش می کنند
عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه
نازی : رنگی یا سیاه سفید ؟

من : من سیاه و تو سفید
نازی : آتیش چی ؟ تو آبا خاموش نمی شن آتیشا
من : نمی دونم والله
چتر رو بدش به من
نازی : اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود
من : نه عزیز دل من ‚ آدم بود ..


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: unknown :)، parädox، VIDA VAHED و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای طبیب زخمهای بی علاج
ای قرار بی قراری ها بیا

کس نمی فهمد زبانِ زخم را
ای دوای زخم کاری ها بیا !

کفش های آتشینت در بغــل
باز می دانم که در خوابم هنوز

تاول دستم نشان دست توست
بی قرار وگیج و بی تابم هنوز !

من درختِ شعر نابت میشوم
سایه سارِ واژه یِ وارسته ات ..

فال می گیرم خیالِ خویش را
در نگاهِ بیقرار و خسته ات !

قایق دریای ذهنت می شوم
تا کران بی کران هر نورد

گو به خشم آید همه امواج ها
جان سپر می سازم از بهر نبرد !


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، parädox و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای کسانی که دندان درد دارند حافظ نخوانید
آنها به راحتی خواهند گفت خفه !
او چه میداند من چه میکشم
و او یعنی حافظ
او با تاج زریناش زیر دوش میرفت
پس تکلیف این همه نکبت چه خواهد شد ؟
شعر حافظ را در مجهزترین ماشین لباسشویی شست و شو دادهاند
به بیشعوری تحقیرمان نکنید !


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، parädox و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب در چشمان من است،

به سیاهی چشم‌هایم نگاه کن!

روز در چشمان من است،

به سفیدی چشم‌هایم نگاه کن!

شب و روز در چشمان من است،

به چشم‌هایم نگاه کن!

پلک اگر فرو بندم

جهان در ظلمت فرو خواهد رفت!


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، parädox و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان


نه به دستی ظرفی را چرك می كنند


نه به حرفی دلی را آلوده


تنها به شمعی قانعند


و اندكی سكوت...


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، parädox و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
هم چنان حالم خوب نیست !

احساس می کنم شکست خورده ام ،

در زمان ُ در عرض !

از که ؟ صحبت ِ کَس نیست ...

نمی دانم ... احساس می کنم ،

کلمه ی ابد گنجشک ِ وجودم را مسحور ِ چشمان ِ خود کرده است !


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، parädox و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن ِ عزیزم !

این روزها هر وقت به تو فکر می کنم ،

به تصویر ِ کبوتری می رسم

که در لابه لای درختی ناشناخته نشسته است

و در زیر ِ باران ِ یک ریز ،

به دنبال ِ چیز نامعلومی به چپ ُ راست گردن می کشد !

این تصویر را شاید از حسی گرفته ام ،

که در اعماق نگاهت پنهان کرده یی !

....

از فرانسه نا امیدم که در قرن نوزدهم و بیستم ،

مهد ِ زایش ِ مکاتب ِ متعدد هنری ،

در شعر ُ نقاشی ُ رمان ُ کل ِ فرهنگ بود ،

ولی به ناگهان قلم ها به دور انداخته شد

و آدامس جای آن را گرفت !

ژان پُل سارتر

ژاک پره ور ،

سیمون دوبوار ،

فلوبر ویکتور هوگو ...

قهرمانان ِ ملی ِ فرانسه که فخر ِ دوران نیز بودند ،

به پیرس ُ هانری ُ زیدان ُ پلاتینی تبدیل شدند !

به جای دست ها ،

پاها ارزش یافته و به سرعت هم پیش می روند ...


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، yeganeh yami و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
قرینه است ،

این درخت ُ آن درخت ،

بر آبی بی انتهای بالاتر !

تنها جای تو خالی ست ،

سبزه قبای خواب ُ خیال ِ من !

و دوباره خش خش ِ گربه ی یاد ِ تو

که به حیاط ِ دلم برگشته است !

می نشینم

و در جمعیت نیمه روشن ِ آن سوی پنجره

در ایستگاه دنبال کسی شبیه ِ تو می گردم . . .

و خوب می دانم که کسی کـَـس نمی شود

زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست !

پس بازی ها فقط یک بازی اند ُ همین !

با این وجود کسی شبیه تو را پیدا می کنم

و از او دور می شوم . . .

و هر چه دورتر می شوم ،

شباهتش به تو بیشتر و بیشتر می شود . . .

و باز سکوت !


دل نوشته‌های حسین پناهی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا