دلنوشته منّ | سامیار زاهد کاربر انجمن رمان 98

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

در یک لوپ زمان گیر افتاده‌ام
آری در یک لوپ ساده اما دردناک
دیگر صبح و روز، شب برایم معنایی ندارد
تنها زمانی که مدام در قلب و ذهنم تکرار می‌شود
۲شهریور ماه ۱۳۹۷ است...!
چه قدر خوب بود... اما نه، بعد از آن همه ماجرا و هر چیز دیگر،
دیگر برایم خوب نیست... این همه تکرار زجرآور است
مانند کابوس شده است...
اصلا کاش همان روز خدایتان جانم را می‌گرفت تا این همه تکرار برایم رخ ندهد...!

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

من نمی‌خواست که اوضاع این‌گونه شود.
اصلا نمی‌خواست...!
تو آن سر دنیا شاد و من در کنج‌ترین قسمت این کره خاکی اندوه‌گین!
تو بی‌حاشیه و من درگیر حواشی
فکر می‌کنم تمام برنامه‌هایم اشتباه پیش رفته است...!
نه این‌که بد تو را بخواهم... نه،
فقط این همه درد حق من نیست...!
همین!

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

در دوره‌ای هستیم که مردن شجاعت نمی‌خواهد...!
اگر می‌توانی استوار بایست و برعکس من زندگی‌ات را بکن.

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

دلم می‌خواهد بخوابم...!
أه قبلا گفته بودم که دلم خیال خوابی طولانی کرده است...!
کمی تکراری بود!
گفته بودم خدا غمگین است نه؟
این را هم گفته بودم!
این‌که خدا از خلق من پشیمان است هم گویی تکراریست...؟
دیگر نمی‌دانم چه بگویم...! نه این‌که چیزی برای گفتن نداشته باشم؛
مغزم توان فهم افکارم را ندارد...!

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

اخلاق‌های یکسان را دوست دارم!
یا دوستم داشته باش و یا از من متنفر باش
غیر این دو، چیزی‌ را قبول‌ نمی‌کنم

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

از زمانی که حس من مرا ترک کرده است
دیگر نمی‌دانم بدبختی‌ها و مشغله‌های ذهنی‌ام را گردن چه کسی بیاندازم...!

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

دلم برای خودم می‌سوزد
همه اطرافیانم انتظار رفتنم را می‌کشند و منِ ساده به خاطر آن‌ها هر کاری را انجام می‌دهم...!
جالب است!

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

گویا من هم بی‌ارزش و غیرقابل تحمل بود که تمام کسانی که می‌شناختنم سراغ حس من را می‌گرفتند...!
کسی‌ که به خاطر آن‌ها در وجودم نابود شد!
هعی! این جماعتِ گوش به زنگ و دهن‌بین، کاری به جز زخم زبان زدن بلد نیستند!

samiar-ᶻʰᵈ · 29/10/19

دیگر‌حرفی برای گفتن ندارم
هی... نه این‌که نداشته باشم...!
بعضی از حرف‌ها باید در قلب‌ات باقی بماند... درست مثل یک راز!
درست است که از داخل آزارت می‌دهد... شکننده‌ات می‌کند و ضعیف می‌شوی؛ اما مفید نیز هست...!
این را باور داری که انسان‌های اطرافت همه چیز را در موردت نمی‌دانند!
خب این هم یک راه است.
دوستان اطرافت همیشه دوستت نیستند، پس همیشه یک راز را برای خودت نگه دار!
#پایان. #سامیار زاهد. #من. #دوم بهمن ماه ۱۳۹۷