تنبور امروز كرمانشاه داراي سه عدد تار (سيم) است. دوتار خراسان هم با دو گونه متفاوت هم اينك به حيات چند هزار ساله اش ادامه مي دهد. يكي نوع مربوط به شرق خراسان و به ويژه تربت جام كه ساده ترين دوتار ايران است يعني پرده هاي روي دسته ساز فقط نه عدد است. دوتار ديگر اين خطه متعلق به شمال خراسان با مركزيت قوچان، شيروان و بجنورد است.
در لغت نامه دهخدا در خصوص طنبار، طنبور و طنبوره و …. چنين آمده است:
طنبار معرب طنبور سازي است معروف.
طنبور يكي از آلات ذوات الاوتار است.
قسمتي از آن را شش تا گويند كه شش تار دارد و قسمتي ديگر را سه تا كه سه تار دارد. در قديم دو وتر بر آن بوده و امروز تا شش متر بر آن كنند
ساز ديگري در ايران بنام طنبور يا تنبور سابقه قديم دارد، اين ساز دو سيم داشته و مضرابي بوده كه با انگشتان دست راست نواخته مي شود، و هم اكنون در كردستان معمول است.شكل طنبور همه جا در نقاشي هاي قديم بخصوص در مينياتورها ديده مي شود و كاسه آن از چوب است و دهانه آن هم پوست ندارد، مثل سه تار ولي كاسه اش بزرگتر است به شكل يك نصفه خربزه.
تنبور داراي شكمي گلابي و دسته اي دراز است كه بر روي آن از 10 تا 15 پرده بسته مي شود. رويه جلويي شكم چوبي است. دسته اين ساز مانند سه تار، بر سر ساز متصل است و سر در حقيقت، ادامه دسته است كه بر روي سطوح جلويي و جانبي آن، هر يك دو گوشي كار گذارده شده كه سيم ها به دور آنها پيچيده مي شوند. سيمهاي
تنبور 44 عدد و معمولاً به فاصله هاي مختلف كوك مي شده است. اين ساز معمولاً بدون مضراب و با انگشت نواخته مي شود.
چنانكه در تاريخ موسيقي ايراني نوشته شده در قديم سازي به نام تنبور وجود داشته و از آن انواع مختلفي ذكر كرده اند. مثلاً گفته شده كه فارابي تئوري دان مشهور موسيقي ايران، تنبور بغدادي و تنبور خراسان را دستان بندي كرده است.
در مقاله اي ديگر مي خوانيم:
« تنبور » يکي از سازهاي باستاني و عرفاني ايران زمين است که بيشتر در نواحي غرب و شرق ايران رايج است. از قرائن و شواهد تاريخي و يافته هاي باستان شناسي بر مي آيد که اين ساز قدمتي 6000 ساله دارد ومهم ترين سند تاريخي در اثبات ادعاي مذکور،مجسمه اي است که در حين حفاري در حوالي مقبره حضرت دانيال نبي ، واقع در شوش ، به دست آمده و اين مجسمه نشانگر دو مرد نوازنده است که در دست يکي از آنها تنبور قابل تشخيص است و قدمت اين اثر به قبل از ظهور حضرت موسي(ع) يعني به 3 الي 4 هزار سال قبل از ميلاد مسيح مي رسد. يکي ديگر از قديمي ترين نشانه هايي که از اين ساز در دست است ، سازهايي است که در تپه بني يونس و کيون جيک واقع در حوالي شهر موصل بر روي ديوار ترسيم شده اند.
هرچند نمي توان با دقت و يقين زمان اختراع اين ساز را تعيين کرد ، اما به صراحت مي توان گفت که ساختن و نواختن تنبور به قرن ها پيش از ظهور اسلام بر مي گردد به طوري محققين معتقدند که اکثر سازهاي زهي ، از اين ساز کهن مشتق شده اند و« هلمهلتز » محقق آلماني در اين زمينه مي گويد: «پرده بندي تنبور ، پايه و اساس موسيقي ايراني بوده که در زمان ساسانيان شکل گرفته و بي سبب نيست که اين ساز را پدر «تار» ناميده اند.» تنبور در زمان اشکانيان و ساسانيان از جايگاه رفيعي بر خوردار بود. به طوري که ابن خرداد?در?رساله?اللهو?و?الملاهي?درباره?موسيقي?عصرخسروپرويز?مي?نويسد:?
«ايرانيان???معمولا عود را با ناي و زناي را با تنبور و… مي نواختند» و در فرهنگ دهخدا به نقل از کريستن سن ، سازهاي زمان ساسانيان ، عود ، ناي ، تنبور ، مزمار و چنگ معرفي شده اند و مسلما در زمان خسروپرويز ، تنبور بسيار مورد توجه بوده و تصاوير حک شده بر ديوار عمرا که نوعي تنبور در آن قابل تشخيص است نيز مبين اين ادعاست.
پس از پيدايش اسلام نيز ، اين ساز در زمره سازهاي مورد تحقيق از سوي دانشمندان اسلامي و نيز مورد توجه شاعران بزرگي چون مولوي و منوچهري دامغاني بوده است.
بانگ گردش هاي چرخست اين که خلق …. مي سرايندش به تنبور و به حلق (مولوي)
به ياد شهر يارم نوش گردان …. به بانگ چنگ و موسيقال و تنبور (منوچهري دامغاني)
خنيا گرانت فاخته و عندليب را …. بشکست ناي در کف و تنبور درکنار (منوچهري دامغاني)
هم اکنون تنبور را در بين اقوام مختلف آسياي ميانه و سرزمين هاي اسلامي با نام هاي«دومبرا» ، «چونگور» ،«تونبره» ، «تنبورا» ، «تامبور» و «تنبور» مي توان يافت. اين ساز در شرق و غرب ايران به وفور و در نواحي شمال عراق و شهرهاي مرزي ترکيه و ايران در حد کمتري با نام ها و شکل هاي مشابهي ديده مي شود.
تنبور رايج در منطقه غرب ايران و عراق ، تنبور تيسفوني ناميده مي شود که داراي کاسه اي گلابي شکل ، دسته اي بلند و 12 تا 14 پرده مي باشد و در مناطق مختلف استان کرمانشاهان از جمله شهر کرمانشاه ، کرند غرب ، گهواره ، صحنه ، ماهيدشت ، دينور و … و برخي روستاهاي همدان و اسدآباد و نهاوند رايج است.
در حال حاضر تنبور در استان کرمانشاهان و مناطق کرد نشين ، ساز اساسي در تک نوازي و هم نوازي مي باشد و مي توان ادعا کرد که بدون اين ساز ، موسيقي عرفاني اين مناطق هيچ گاه معناي کاملي ندارد و همين امر چنان قداستي بدان بخشيده که در برخي مناطق بدون داشتن وضو آن را نمي نوازند و نوازندگان آن از گزيدگان قوم بوده و داراي ارزشي معنوي در بين مردم مي باشند.