خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
•• باید اعتراف کنم که رویای‌شفاف / لوسید‌‌دریم به همون اندازه‌ای که مردم تعریف می‌کنن فوق العادست! •• اما بعد از دوسال، واقعا دوست دارم دوباره بیدار بشم... °•​

•• من دچار یک نفرین شدم - نفرینی که باعث شده خودم، خانواده‌ام و دوست‌هام آسیب ببینن...اون دست از سرمون برنمی‌داره... •• داخل اون کتاب باستانی نوشته بود تنها راهی که می‌تونم نفرین رو به یک شخص دیگه منتقل کنم اینِ که یک نفر دیگه رو قانع کنم تا اسمِ «اون» رو بخونه •

• بــالــآن | BALAAN •

• واقعا متاسفم...فقط دعا کنین آخرین نفری که این اسم رو می‌خونه نباشید...​

- همینطور که به سمت اتاق خواب پسرم ‌می‌رفتم و دستگیره رو می‌گرفتم صداش رو می‌شنیدم که ناله و سرفه می‌کرد، بیماری داشت بهش غلبه می‌کرد. - با غم زیادی چکش رو توی دست دیگه‌ام جابه‌جا کردم...نمی‌تونستم بذارم پسرم به یکی از «اون‌ها» تبدیل بشه... °•​


فراطبیعی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، PAr، AeDaN و 2 نفر دیگر

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
•• امروز توی اخبار درمورد کشف منطقه شیطان‌پرست‌ها می‌گفتن، جایی که ده‌ها بچه به خاطر مراسم‌ها به طور وحشیانه‌ای قربانی شده بودن و جسدشون داخل یک گودال انداخته شده بود. •• من نتونستم چیزی بخورم یا بخوابم، فکر این که یک نفر دیگه به خاطر‌ کار‌های من معروف شده خیلی آزارم می‌داد...​

شاید ادما عمرشونو از دست نمیدن اون به بدن یکی دیگه میرسه و دقیقا به اندازه ی فرد قبلی زنده میمونه!​

•• برادر کوچکم یک دوست خیالی داره؛ البته من فکر می‌کردم طبیعی‌ـه، تا وقتی که اتفاقی شنیدم داشت می‌گفت: «ناراحت نباش، عیب نداره که سرت رو از دست دادی، اگه درست قطعش کنیم، سر برادر بزرگ‌ترم کاملا اندازه‌ات می‌شه...» °°​


فراطبیعی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، PAr، AeDaN و 2 نفر دیگر

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
- وقتی برگشتیم، از دیدن این که خونه‌مون به خاکستر تبدیل شده و کاملا سوخته بود شوکه نشدیم - ولی چیزی که خیلی شوکه‌مون کرد، پیدا کردن جسدهامون در اونجا بود... °°​

•• به نظر می‌رسه که کابوس‌هام همه‌اش دوباره و دوباره تکرار می‌شن •• تا وقتی که دیگه نتونستم بیدار بشم، صدای دکتر رو شنیدم که داشت می‌گفت: «دیگه وقتش‌ـه دستگاه‌ها رو از بیمار جدا کنیم...»​

- بچه ی دوسالم همیشه بهم زل می‌زنه، منم بهش لبخند می‌زنم تا بخنده و آرزو می‌کنم ای کاش بقیه خانواده‌ هم هنوز می‌تونستن من رو ببینن... °•​


فراطبیعی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish، AeDaN و یک کاربر دیگر

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
×- چشمام رو که باز کردم، پیام روی دیوار و دیدم و شروع به خوندن کردم:

••• «قبل این که حافظه‌ات رو پاک کنن فرار کن» •••

- چشمام رو که باز کردم، پیام روی دیوار و دیدم و شروع به خوندن کردم: •••

«قبل این که حافظه‌ات رو پاک کنن فرار کن» •••

- صبر کنین ببینم...مَ...مَن این رو قبلا پست کرده بودم...نه؟


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish، AeDaN و یک کاربر دیگر

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
•• من یک دروازه به جهانی پیدا کردم که اونجا همه چی برعکس‌ـه. •​

• تلویزیون‌ها آدم‌ها رو نگاه می‌کنن. •​

• به جای این که مردم از بانک دزدی کنن، بانک از مردم دزدی می‌کنه •​

• پلیس‌ها بی‌گناهان رو می‌کشن ••​

صبر کن ببینم، من چرا دارم این‌ها رو به تو می‌گم؟ تو که همونجا زندگی می‌کنی... °​


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish و AeDaN

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
•• تمام چیزی که می‌خواستم این بود که مثل مدل‌ها لاغر و خوش‌انـ*ـدام باشم، پس به عنوان آرزوی سومم از غول چراغ جادو خواستم که بیست کیلو کم کنم. •

• بعد این آرزو متوجه شدم که که هر پای انسان ده کیلوگرم وزن داره... -​


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish و AeDaN

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
- جوری برقص انگار کسی نگاهت نمی‌کنه -- جوری بخون انگار کسی صدات رو نمی‌شنوه - ☠- جوری رانندگی کن انگار کسی نمی‌دونه چندین جسد تو صندوق عقب ماشینت داری...اینطوری هیچوقت کسی بهت شک نمی‌کنه... ••​


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish و AeDaN

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
• بعد از این که اون مردِ گرگی گازم گرفت، یک تغییرشکل افتضاح رو تجربه کردم. حالا هروقت ماه کامل می‌شه، گوشتم می‌ریزه و استخوان‌هام می‌شکنن و بدنم دوباره خودش رو در این شکل حال بهم زن می‌سازه.

• یک دهان پر از دندون‌هایی که نمی‌شه باهاشون گاز گرفت.
• معده‌ای که با چشیدن خون بیمار می‌شه. • ستون فقراتی که فقط به درد پشت میز دفتر نشستن می‌خوره
• واقعا دلم برای جنگل تنگ شده... °​


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish و AeDaN

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
:شاید خورشید چشم خداست بخاطر همینه که همیشه مارو میبینه و ما با نگاه کردن به غروبش هم لـ*ـذت میبریم و خوناشام ها از روز بدشون میاد!​


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: Rahil_shams، MacTavish و AeDaN

samiar-ᶻʰᵈ

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
207
امتیاز واکنش
2,333
امتیاز
228
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاید وقتی میمیریم در واقع میریم به دنیایی که واقعا باید درش زندگی کنیم
به خاطر همین هیجکس نمیتونه درست با زندگی اینجاش کنار بیاد.​


فراطبیعی

 
  • تشکر
Reactions: AeDaN، Rahil_shams و MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا