- عضویت
- 9/7/19
- ارسال ها
- 512
- امتیاز واکنش
- 1,128
- امتیاز
- 178
- محل سکونت
- در انجا ک تنی میمیرد
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
حتی... آنکه با اخلاص
در دل شب،
میخواند دعا،
آن هنگام که در بدر کامل
است ماه؛
میتواند به جانوری مبدل شود.....
به انسانی...... گرگنما!
شب هایی كه ماه كامل در آسمان می درخشد،زیباترین شب ها برای گردش در طبیعت به شمار می رود.نور رقیق مهتاب از ابتدای شب تا دمدمه های بامداد،دشت ها و كوه ها را روشن میكند و منظره های متفاوت با طبیعت آشنای اطرافمان را پیش چشمانمان می گشاید.
اما این شب های مهتاب فقط شب های شعر و ترانه نیست، افسانه ها می گویند یكی از مخوف ترین هیولاهای جهان همراه با ماه كامل ظهور می كنند.در گذشته با توجه به خرافات با طلوع ماه كامل در بسیاری از دهكده های دوردست دامداران درهای منزل خود را كلون می كردند.صدای زوزه ی هراسناكی از دور به گوش می رسید؛صدایی كه زوزه ی گرگ های معمولی پیش آن به لالایی ملایمی می مانست.قصه هایی كه ما حالا می دانیم،خنده دار است.
با وجود این ادعاها كمتر كسی خاطره ای از مواجه ی مستقیم با این هیولاها را دارد.خرافاتی ها فقط رد خون قربانیان را در اطراف روستا و در میانه ی جنگل دیده اند و رد پنجه هایی عمیق و پرزور كه در نیمه ی شب های مهتابی بر درختان و درهای خانه ها باقی مانده است.
چند نفری می گویند كه شانس آن را داشته اند كه از ملاقات با این حیوانات جان سالم به در ببرند.برخی گرگی غول آسا را دیده اند كه سرعت حركتش چند برابر سریع تر از موجوداتی بوده كه تا به حال دیده اند و با چشم قرمز و دندان های بزرگش به دنبال قربانیان خود می دویده است!!!!
برخی دیگر روایت می كنند كه این موجودات عجیب با ظاهری گرگ مانند روی دوپای خود و مانند یك انسان حركت می كرده و بیشتر شبیه انسانی با چهره ی گرگ بوده است.برخی قسم می خورند كه شاهد گاز گرفتن افراد بینوایی توسط این موجود غول پیكر بوده اند!!!
آن هایی كه از این حمله جان سالم به در برده اند چندروزی را در تب و التهاب گذرانده و در نهایت ناپدید شده اند.
عده ای دیگر شهادت می دهند كه دوباره در نیمه ی شب های مهتابی این قربانیان را دیده اند كه این بار در قامت شكارچی جدیدی در آمده بودند و خود به دنبال قربانیان تازه ای می گشتند. بدین ترتیب افسانه ی هیولای شب های مهتابیدر سراسر جهان گسترده شده است.هنوز هم گزارشات عجیبی از این موجودات منتشر می شود و گرگینه ها یا انسان های گرگ نما از وحشت انگیز ترین هیولاهای تمام تاریخ به شمار میروند.
گرگینه چیست؟
بر اساس افسانه های باستانی برخی افراد حین کامل شدن ماه در آسمان شب به هیولایی تبدیل می شوند که از نیم تنه گرگ و نیم دیگر انسان تشکیل شده است. در زمان تبدیل شدن انسان به گرگینه فرد به درنده ای شکارچی و خونخوار تبدیل می شود که هیچ کنترلی روی رفتارش ندارد.
زوزههای بلند، بی قراری و خوی وحشی از ویژگی های گرگینه به شمار می رود و هر فردی که حین تبدیل گرگینه کنار او قرار داشته باشد، در معرض حمله هیولا قرار خواهد داشت و حتی در صورت جان به در بردن از آسیبهای دائمی در امان نمی ماند
گرگ نما ها از كجا آمده اند؟
گرگینه،انسان گرگ نما،werewolf، همگی اشاره به یكی از وحشتناك ترین هیولاهایی دارند كه بشر از دوران كهن تا كنون در باره ی آن داستان سرایی كرده است.از رم باستان تا داستان های هری پاتر گرگ نماها نقشی پررنگ دارند.گرگینه به موجودی گفته می شود كه نیمی انسان و نیمی گرگ است.بر اساس افسانه ها شخصی كه به گرگینه بدل شده باشد،در زمان مشخصی قدرت این را دارد كه بدن خود را تغییر داده و به گرگ تبدیل شود.در برخی افسانه ها ای تغییر چهره كامل است و شخص گرگینه ظاهری كاملأ شبیه گرگ پیدا می كند و كنترلی بر عملكرد خود ندارد و مانند یك گرگ درنده عمل می كند.
در برخی دیگر از افسانه ها گرگینه ها پس از تبدیل به این حالت كه معمولأ تحت تأثیر تابش ماه شب ١٤ است،كاملأ شبیه گرگ ها نمی شوند بلكه نیمی از بدن انسانی خود را حفظ می كنند و سپس تبدیل به موجودی گرگ نما می شوند كه روی دوپای خود راه می روند و قدرت جسمانی فوق العاده ای دارند.
در داستان ها و باورهای كلاسیك مراحل تغییر از انسان به گرگ با تابش ماه شب ١٤ آغاز می شود و گرگینه تا سپیده دم و یا تا زمانی كهزیر نور ماه شب١٤ باشد،گرگینه باقی خواهند ماند و صبح به حالت اول خود باز خواهد گشت.
در اغلب داستان ها و فیلم های هالیوودی فرد در صورتی به گرگینه تبدیل می شود که توسط یک گرگ یا گرگینه دیگر گاز گرفته شود اما این همه ماجرا نیست. در افسانه های ملل مختلف راه های گوناگونی برای تبدیل شدن به گرگینه نقل شده است .
در داستان های شرقی برای تبدیل شدن به گرگینه باید داوطلب لباس هایش را درآورده و کمربندی از جنس پوست گرگ به تن کند. برخی اقوام اروپایی هم بر این باورند که هرکس در چهارشنبه یا جمعه خاصی از تابستان بیرون از خانه و رو به ماه بخوابد، همان شب به صورت گرگینه در می آید
در داستان های دیگری هم گفته شده که با استفاده از ساقه گیاه تاج الملوک یا قاتل الذئب می توان به گرگینه تبدیل شود. برخی نیز مدعی شده اند که با پوشیدن پوستین کامل گرگ در شب می توان به یک درنده تبدیل شد
چطور یك انسان به گرگینه تبدیل میشود؟
روش دردناك و نه چندان دوست داشتنی این تبدیل،روشی است كه عمومأ درباره ی آن صحبت می شود و داستان های امروزی نیز بر آن تأكید می كنند.اگر در شرایط خاصی گرگی ویژه شما را گاز بگیرد و از آن بدتر یك گرگینه شما را گاز بگیرد،پس از طی دوره ای نه چندان راحت و پر از درد،در اولین شبی كه ماه كامل در آسمان می درخشد،مراحل تغییر شما آغاز می شود؛بافت اسكلتی شما به هم می ریزد،روی صورتتان به سرعت مو رسد می كند،ناخن هایتان بلند و صورتتان پوزه دار می شود و چشمانتان هم تغییر می كند.در واقع پس از چند دقیقه به گرگی تمام عیار تبدیل می شوید.
البته این تنها روش تبدیل به یك گرگینه نیست،در برخی افسانه ها قدرت شوم و افسانه ای گرگ برخی را وسوسه كرده است كه خود را بدل به گرگینه كنند.یكی از راحت ترین روش ها این است كه لباس خود را در آورید و كمربندی از جنس پوست یك گرگ را به كمر ببندید.این موضوع روشی است كهدر شرق هم به شكل دیگری به آن اشاره شده است.محمد بن محمود بن احمد طوسی در كتاب «عجایب المخلوقات و غرایب المجودات» به این داستان اشاره می كند و می گوید: «واگر از پوست گرگ كمربندی بسازند، هر كه بر میان بندد،دلیر شود» در برخی افسانه ها این راه حل ساده دشوارتر می شود و شخص باید پوست كامل یك گرگ را به تن كند و خود را زیر آن بپوشاند تا تبدیل به گرگینه شود.در نواحی ای از ایتالیا،آلمان و فرانسه بر این باورند كه اگر در شب چهارشنبه یا جمعه ی مشخصی از سال و در فصل تابستان شخص به گونه ای بخوابد كه نور ماه كامل بر صورتش بیفتد،تا آخر شب به گرگینه تبدیل خواهد شد.البته روش های دیگری نیز وجود دارد؛عذاب تبدیل شدن به گرگینه به گونه ای است كه در برخی از روش های جادوگری از آن به عنوان یك نفرین استفاده می كنند و معتقدند در اثر جادویی نحس می توان شخص را به گرگینه تبدیل كرد.
قدمت داستان های گرگینه به چه زمانی باز می گردد؟
تا پیش از دوران رنسانس مردمی که در جوامع کوچک و روستاها زندگی می کردند همیشه از گرگ هراس داشتند، چرا که این حیوانات به صورت دسته جمعی به گله ها و حتی مسافران و چوپان ها حمله می بردند.به همین خاطر انسان و گرگهای سرکش از هزاران سال پیش به دشمن هم بدل شده اند و همین مساله باعث شده در داستان های باستانی هم به عنوان موجودی نفرین شده و جهنمی از آن یاد شود.
کهن ترین داستان گرگینه تاریخ «حماسه گیلگمش» است که ۵ هزار سال قدمت داشته و به عنوان نخستین داستان تراژیک ثبت شده از آن یاد می شود. در این داستان «انکیدو» بر اثر نفرین «ایشتار» به گرگ تبدیل شده و به مبارزه با گیلگمش می پردازد.
در داستان های یونانی هم زئوس به این بهانه که «ليكئون» غذایی از گوشت انسان برایش درست کرده، او و پسرش را نفرین می کند تا به گرگ تبدیل شوند. از این موجودات در داستانهای «هزار و یک شب» نیز با عنوان قُطرُب از آنها یاد شده اس
آیا گرگینهها واقعیت دارند؟
به قول معروف «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»، پس این همه تصویر یکسان از موجودی خبیث و خونخوار از کجا پیدا شده و در نقاط مختلف جهان که الزاما با هم ارتباطی هم نداشتهاند به طور مشترک رشد پیدا کرده و توسعه یافته است؟ واقعیت این است که اگرچه موجودی به نام انسان گرگنما یا گرگینه نمیتواند وجود داشته باشد، برخی از خاصیتها و رفتارهای نسبت داده شده به گرگینهها ممکن است به طور مستقل در افراد بروز پیدا کنند.
خونآشامها براساس برخی قصههای جدیدتر از دشمنان اصلی گرگینهها به شمار میروند – که ظاهری آراسته و رفتاری متین و جذاب دارند، گرگینهها هیولاهایی وحشی و خشن هستند.
باور به قدرت این موجودات به حدی است که در برخی از مناطق روستایی اروپا و به ویژه در آلمان هنوز هم از واژه گرگ استفاده نمیکنند. آنها معتقدند در نام این موجود نیز قدرتی هست که تا به زبان برده شود آن را احضار میکند و معمولا از واژههایی، چون «حیوانی که نباید نامش را برد» برای نامیدن آن استفاده میکنند.
نخستین موردی که باید نسبت به آن توجه کرد ترس مردم ابتدایی از گرگها بوده است. زندگی در مناطق بکر و همنشینی با طبیعت به ویژه زمانی که انسان نخستین دورههای دامپروری را پشت سر میگذاشت و دامهایش برایش حکم زندگی را داشتند، گرگ را به موجودی هراسناک تبدیل کرده است. برای اینکه بدانیم چرا انسان تا این حد از گرگها میترسید بد نیست نگاهی به زندگی گرگها بیندازیم.
گرگها تقریبا در همه مناطق ایران میتوانید گرگ خاکستری را پیدا کنید یکی از اجتماعیترین موجودات شکارچی به شمار میروند. گرگها معمولا در گلههایی که بین ۲ تا ۲۵ قلاده گرگ را شامل میشود، زندگی میکنند و همیشه یک گرگ رهبر وجود دارد که دیگران را هدایت میکند.
این گرگ رهبر که به او گرگ آلفا هم میگویند، وظیفه رهبری گروه، اعلام زمان حرکت و استراحت و آغاز و خاتمه شکار را بر عهده دارد. محققان معتقدند گرگها با کمک حرکات بدن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و با توجه به قدرت شنوایی بالایی که دارند، برای ارتباط با هم و همسایگان خود از زوزههای معروفشان استفاده میکنند؛ زوزههایی که خود گرگها میتوانند صدای آن را از ۴۰ کیلومتری هم تشخیص دهند.
بهاین ترتیب باید گرگها را در رده هوشمندترین شکارچیان طبقهبندی کرد. شکار گروهی و هماهنگ آنها به کابوس تلخی برای انسانهای ساکن در نواحی طبیعی تبدیل شده بود و وهمآلود بودن فضایی تاریک و شبی مهتابی که در آن سایه گرگی از دور دیده میشود که در حال سر دادن زوزه ترسناک خویش است، میتواند منشا بسیاری از افسانهها باشد.
اما فراتر از این موضوع، انسان قدیم بهانههای بهتری برای تکمیل کردن افسانه گرگینههای خود داشته است. به اجزای این افسانه نگاه کنید: انسان در اثر گاز گرفته شدن از سوی گرگی به گرگینه تبدیل میشود و در مدت تغییر، بیماری سختی را پشت سر میگذارد.
گرگینهها ظاهری شبیه به گرگ پیدا میکنند و معمولا هنگام ماه کامل تغییر قیافه میدهند. هر سه این موارد شواهدی در واقعیت دارند!
خاستگاه افسانه گرگ انسان نما چه کسی بوده است
خاستگاه افسانه گرگ انسان نما به سال ۱۵۹۱ میلادی در روستاهای اطراف شهرهای آلمانی کلانگن و بدبرگ برمیگردد. در این زمان اروپا زیر سایه تاریک جهالت قرار داشت. شهرها عقب افتاده بودند و مردم در نزدیکی جنگلها زندگی میکردند؛ بنابراین ترس از گرگ همچون یک کابوس همواره با آنان بود. حمله این حیوانات به انسان مکرر دیده می شد.
طوری که مردم میترسیدند از نقطهای به نقطهای مسافرت کنند. آنها هر روز صبح جسد انسان نیم خورده شده را در زمینهای زراعی پیدا میکردند و سعی میکردند این جانوران خون آشام را پیدا کنند و از بین ببرند.
اما یک روز حقیقتی بر ساکنان کلانگن و بدبرگ آشکار شد که همه چیز را دگرگون کرد: بر اساس سندی قدیمی آن روز چند نفر گرفتار یک گرگ وحشی شدند و سگهای شکاری خود را به جنگ او روانه ساختند و خود نیز با نیزههای تیز به او حمله کردند. اما این گرگ به طرز شگفت آوری نه فرار کرد نه به دفاع پرداخت فقط ایستاد و پس از دقایقی تبدیل به یک مرد میان سال شد. آنها این مرد را شناختند.
او پیتر اشتابل از اهالی دهکده خودشان بود.
اشتابل نخستین انسانی بود که نوع بشر با آن روبرو شد. او زیر شکنجه به قتل ۱۶ نفر از جمله دو زن باردار و ۱۳ کودک اعتراف کرد. مراحل سقوط او به مرتبه گرگ نمایی غریبتر بود: در ۱۲ سالگی به جادو گری علاقه داشت و به تمرین در این زمینه دست میزد و به اعتراف خود اشتابل در این سن عهدی با شیطان بست و به کشتار مردم پرداخت. او حتی به پسر خود نیز رحم نکرد و اورا کشت و مغز او را خورد و از انجایی که توحش اشتابل خارج از فهم مردم بود، آنان نیز کم کم افسانه گرگ نماها را ساخته و پذیرفتند.
تاریخچه ی گرگینه
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com