- عضویت
- 9/8/18
- ارسال ها
- 1,639
- امتیاز واکنش
- 12,858
- امتیاز
- 373
- سن
- 21
- محل سکونت
- Ahvaz
- زمان حضور
- 9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
خَمسهُ أشخاص
دَخَلَ رَجُلٌ ساذَجٌ بِناءً عالیاً. فَرَأی لوحهً علی بابِ المِصْعَد مکتوبهً عَلَیها: « خمسهُ أشخاصٍ» فَانْتَظَرَ جَنبَ بابِ المِصْعَد. فَتَعَجَّبَ حارسُ البِناء و سَألَهُ: « عفواً یا سیّدى، ماذا تَنتَظِرُ ؟!»
فَأجابَ : « أنتَظِرُ الأربَعهَ الباقینَ».
ترجمه
پنج نفر
مردی ساده لوح وارد ساختمانی بلند شد و تابلویی را روی درِ آسانسور دید که رویش نوشته بود: « «پنج نفر». پس کنار در آسانسور منتظر شد، نگهبان ساختمان تعجّب کرد . از او پرسید: آقا ببخشید، منتظر چه هستی؟! و او جواب داد : منتظر چهار نفر بقیه هستم.
دَخَلَ رَجُلٌ ساذَجٌ بِناءً عالیاً. فَرَأی لوحهً علی بابِ المِصْعَد مکتوبهً عَلَیها: « خمسهُ أشخاصٍ» فَانْتَظَرَ جَنبَ بابِ المِصْعَد. فَتَعَجَّبَ حارسُ البِناء و سَألَهُ: « عفواً یا سیّدى، ماذا تَنتَظِرُ ؟!»
فَأجابَ : « أنتَظِرُ الأربَعهَ الباقینَ».
ترجمه
پنج نفر
مردی ساده لوح وارد ساختمانی بلند شد و تابلویی را روی درِ آسانسور دید که رویش نوشته بود: « «پنج نفر». پس کنار در آسانسور منتظر شد، نگهبان ساختمان تعجّب کرد . از او پرسید: آقا ببخشید، منتظر چه هستی؟! و او جواب داد : منتظر چهار نفر بقیه هستم.
لطیفههای زبان عربی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: