- عضویت
- 16/4/19
- ارسال ها
- 139
- امتیاز واکنش
- 2,012
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- MHD
- زمان حضور
- 1 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
نویسنده از کجا شروع می کند؟
وقتی می نشینید و میخواهید بنویسید از کجا شروع می کنید؟ آیا با تصویری از ماشینی که سوسوی چراغ هایش در بزرگراه خلوت به چشم می خورد؟ پیست مسابقه اتومبیل رانی با تماشاگرانی که دیوانه وار تشویق می کنن؟ یا از سکوتی که تیک تاک ساعت در آن به گوش می رسد؟
«نویسنده از کجا شروع می کند؟» این سوالی است که مدام می شنویم در کارگاه ها و سیمینارها، گاهی عده ای می گویند فکر تازه ای برای داستان دارند، اما نمی دانند از کجا شروع کنند؟ آیا باید یک خلاصه داستان یا طرح کلی بنویسند یا باید یادداشت برداری کنند؟ آیا باید از یک شخص مقاله و یا یک عنوان روزنامه شروع کنند؟
نوشتن، یک روند است. مرحله ای مداوم، متغیر و ارگانیک از پیشرفت و توسعه است. حرفه و مهارت است که گاهی به سطح ارتقا می یابد. مراحل معینی وجود دارد که نویسنده آنها را در حین پرورش فکر و نمایشی کردن از سر می گذارند.روند خلاقه ای نوشتن در هر نوع نگارش، یکی است. فقط شکل کار فرق می کند.
وقتی نوشتن یک داستان را آغاز می کنید، عملا روندی را در پیش می گیرید که ماه ها یا شاید سال ها بعد با چندین صفحه پر از کلمه، گفت و گو و توصیف و ... رو به رو خواهید بود. اگر بدانید، نویسنده از کجا شروع میکند، پیشرفتی گام به گام خواهید داشت که راهنمای شما در روند نوشتن است.
نویسنده از کجا شروع می کند؟ با یک ورق سفید؟ شما باید چندین صفحه کاغذ سفید را با یک داستان پر کنید. داستانی که با تصاویر در قالب گفت و گو و توصیف بیان شود و در بطن ساختار دراماتیک جای گیرد.
آغاز کردن با شخصیت چطور؟ یک شخصیت قوی و جذاب تقریبا برای هر داستان ضروری است. یک شخصیت همه جانبه و سه بعدی که داستان شما را به روشنی و با مهارت پیش برد، شروع محکم و خوبی است، ولی نویسنده از اینجا شروع نمی کند.
آغاز کردن با حادثه یا تجربه ای که برای خود شما یا کسی که می شناسید پیش آمده چه طور؟ گاهی می توانید تجربه ای خاص را به عنوان نقطه شروع داستانتان به کار برید. ولی بیشتر اوقات متوجه می شوید که اسیر واقعیت آن تجربه شده اید. چرا؟ به این دلیل که به موقعیت و یا حادثه وفادار بمانید بهتر است واقعیت برود پی کارش تا شما بتوانید آن را به نحوی موثر نمایشی کنید. یادتان باشد: « چه کسی چه کرد؟» و این «این اتفاق کجا افتاد؟» معمولا به داستان ضعیفی منتهی می شود که از نظر دراماتیک( نمایشی) یا بی ارزش است یا کم ارزش.
آیا می شود با یک فکر شروع کرد؟
بله! ولی یک فکر، فقط یک فکر است و این شما هستید که باید این فکر را نمایشی کنید، گسترش دهید، جامه ای به تنش بدوزید و وادارش کنید چیزی بگوید که شما می خواهید. « فرض کنیم که می خواهیم داستانی درباره یک مربی بنویسیم.» اما یک فکر، کافی نیست. باید اصلاعات کافی هم داشته باشیم. باید فکر را نمایشی کنید. یعنی طوری که بتوان آن را به مخاطب نشان داد، نه این که تعریف کرد.
آیا می توانیم با طرح شروع کنیم؟
طرح در واقع، یعنی چیزی که اتفاق می افتد و تا وقتی که شما در برابر یک کاغذ سفید نشسته اید، این دور ترین چیز به ذهن شماست. بهتر است فعلا طرح را فراموش کنیم.
باید با تحقیق شروع کرد؟
اما تحقیق در چه مورد؟ آیا موضوعی باید باشد که در باره اش تحقیق کنید یا نه؟
پس نقطه ای آٰغازین همین است: نویسنده از کجا شروع کند؟
از موضوع و ساختار. پیش از آنکه خودتان را آماده نوشتن کنید، باید موضوعی معین، یعنی یک شخصیت و یک ماجرا داشته باشد. ( ماجرا نباید حتما اتفاق خارق العاده و مهم باشد).
موضوع می تواند این باشد که موجودی از سیاره ای دیگر، سفینه اش را گم کرده باشد و توسط چند کودک پیدا و با آنها دوست می شود و همان کودکان در فرار، یاری اش می دهند و...
در کارگاه داستان نویسی، اولین چیزی که از دانشجویان خواسته می شود این است که بگویند داستانشان درباره چیست و جواب هایی از این دست می شنویم: «من داستانی در مورد خیر و شر می نویسم». « من در باره سه نسل از یک خانواده در سال های گذشته می نویسم». « من درباره عده ای که برای خود مدرسه می سازند، می نویسم. چون نزدیک ترین مدرسه به آنها بسته است».
بسیاری از نویسندگان، در ابتدا فکر روشنی در مورد چیزی که میخواهند بنویسند، ندارند. آنها اقدام به تمرکز بر شخصیت اصلی و ماجرا می کنند. پیش از آن که داستان را شروع می کنید باید موضوع را – یعنی آنچه داستان درباره آن است – بر حسب شخصیتی که مسیر ماجرای دراماتیک را طی می کند بشناسید.
نوشتن داستان، روندی گام به گام است. اول پیدا کردن موضوع،بعد تحقیقی که نیاز دارید و...
در هر گام باید آگاه باشید که به کجا می روید و چه می کنید! گم شدن میان کلمات و ماجرا های فیلمنامه در حال تغییر، بسیار ساده است.
داستان شما درباره چیست؟ آن را مشخص کنید. شمرده شمرده آن را بیان کنید. آیا دارید یک داستان عاشقانه با ماجرای قوی می نویسید یا بر عکس، داستانی پر ماجرا و جذابیت عشقی قوی؟ اگر شما نمی دانید، پس چه کسی می داند؟
شخصیت اصلی شما کیست و ماجرای داستانتان کدام است؟ چه اتفاقی رخ می دهد؟
موضوع داستان شما چیست؟
فکر اولیه یا ایده خود را به یک شخصیت و یک ماجرا به چند جمله، کمتر از سه یا چهار جمله کاهش دهید. به یاد داشته باشید که این امر، نه بلایی سر داستان می آورد نه خللی در داستان ایجاد میکند. بلکه فقط یک راهمناست که شما را در حین نوشتن، یاری می دهد. (این همان چیز است که بعدا قرار است به ایجاد طرح داستان منجر شود).
شما باید بدانید که در باره چه چیزی می نویسید! بعضی از رمان نویس ها عادت دارند از تحقیق پیرامون فکر اولیه ، شروع به کار کنند، سپس در حین نوشتن، داستان و شخصیت هایش را بیابد، آنها اجازه می دهند داستان، هر طور می خواهد پیش برود و او را به دنبال خود بکشد. اما برخی از داستان نویسان ( وفیلمنامه نویسان) به این گونه عمل نمی کنند. داستان معمولا پیرو خط وسیر ماجراست.
خط سیری سر راست، موجز و روایی. همیشه جهت دار است.رو به جلو. باید هر صفحه و هر جمله، شما را به جایی برساند و بر حسب پیشرفت داستان، شما را پیش ببرد. اگر جمله ای یا پاراگرافی، کاری برای داستان انجام نداد، آن را بی رحمانه حذف کنید.
نوشتن مثل کوهپیمایی است. در حین صعود، فقط صخره های پیش رو و صخره های بلافاصله پشت سرتان را می توانید ببینید. به راحتی نمی توانید ببینید از کجا آمده اید و به کجا می روید. فقط صفحات یا خطوطی را که دارید می نویسید می بینید. پس به مسیر کلی نیاز داریم که گم نشویم.
شاید در مسیر یافتن موضوع داستان، برای ما سوال ایجاد شود که در نوشتن یک ماجرا، روی کدام قسمت آن تاکید بیشتری داشته باشیم. این پاسخ بستگی به نویسنده دارد. در واقع هر کدام از تاکید ها، یک داستان جدید خلق می کند و موضوع اصلی، این است: « ما قصد داریم کدام داستان را بنویسیم؟»
این سوال برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. موضع داستان ما چیست؟ داستان بر حسب ماجرا و شخصیت، درباره چیست؟ کافی است در جمله بنویسید.
شما در باره چی می نویسید؟ آن را روی کاغذ بیاورید. ابتدا ممکن است چند صفحه شود. آن را به چند جمله کاهش دهید و بر موضوع، ماجرا و شخصیت متمرکز شوید.شاید برای جدا کردن اجزای داستان، زمانی طولانی نیاز باشد.
موضوع، یک راهنمایی است باید از آن پیروی کنید تا ماجرا و شخصیت را در قالب یک خط سیر داستانی دراماتیک ساختار بخشید.
پس نویسنده از کجا شروع می کند؟
از موضوع و ساختار
وقتی می نشینید و میخواهید بنویسید از کجا شروع می کنید؟ آیا با تصویری از ماشینی که سوسوی چراغ هایش در بزرگراه خلوت به چشم می خورد؟ پیست مسابقه اتومبیل رانی با تماشاگرانی که دیوانه وار تشویق می کنن؟ یا از سکوتی که تیک تاک ساعت در آن به گوش می رسد؟
«نویسنده از کجا شروع می کند؟» این سوالی است که مدام می شنویم در کارگاه ها و سیمینارها، گاهی عده ای می گویند فکر تازه ای برای داستان دارند، اما نمی دانند از کجا شروع کنند؟ آیا باید یک خلاصه داستان یا طرح کلی بنویسند یا باید یادداشت برداری کنند؟ آیا باید از یک شخص مقاله و یا یک عنوان روزنامه شروع کنند؟
نوشتن، یک روند است. مرحله ای مداوم، متغیر و ارگانیک از پیشرفت و توسعه است. حرفه و مهارت است که گاهی به سطح ارتقا می یابد. مراحل معینی وجود دارد که نویسنده آنها را در حین پرورش فکر و نمایشی کردن از سر می گذارند.روند خلاقه ای نوشتن در هر نوع نگارش، یکی است. فقط شکل کار فرق می کند.
وقتی نوشتن یک داستان را آغاز می کنید، عملا روندی را در پیش می گیرید که ماه ها یا شاید سال ها بعد با چندین صفحه پر از کلمه، گفت و گو و توصیف و ... رو به رو خواهید بود. اگر بدانید، نویسنده از کجا شروع میکند، پیشرفتی گام به گام خواهید داشت که راهنمای شما در روند نوشتن است.
نویسنده از کجا شروع می کند؟ با یک ورق سفید؟ شما باید چندین صفحه کاغذ سفید را با یک داستان پر کنید. داستانی که با تصاویر در قالب گفت و گو و توصیف بیان شود و در بطن ساختار دراماتیک جای گیرد.
آغاز کردن با شخصیت چطور؟ یک شخصیت قوی و جذاب تقریبا برای هر داستان ضروری است. یک شخصیت همه جانبه و سه بعدی که داستان شما را به روشنی و با مهارت پیش برد، شروع محکم و خوبی است، ولی نویسنده از اینجا شروع نمی کند.
آغاز کردن با حادثه یا تجربه ای که برای خود شما یا کسی که می شناسید پیش آمده چه طور؟ گاهی می توانید تجربه ای خاص را به عنوان نقطه شروع داستانتان به کار برید. ولی بیشتر اوقات متوجه می شوید که اسیر واقعیت آن تجربه شده اید. چرا؟ به این دلیل که به موقعیت و یا حادثه وفادار بمانید بهتر است واقعیت برود پی کارش تا شما بتوانید آن را به نحوی موثر نمایشی کنید. یادتان باشد: « چه کسی چه کرد؟» و این «این اتفاق کجا افتاد؟» معمولا به داستان ضعیفی منتهی می شود که از نظر دراماتیک( نمایشی) یا بی ارزش است یا کم ارزش.
آیا می شود با یک فکر شروع کرد؟
بله! ولی یک فکر، فقط یک فکر است و این شما هستید که باید این فکر را نمایشی کنید، گسترش دهید، جامه ای به تنش بدوزید و وادارش کنید چیزی بگوید که شما می خواهید. « فرض کنیم که می خواهیم داستانی درباره یک مربی بنویسیم.» اما یک فکر، کافی نیست. باید اصلاعات کافی هم داشته باشیم. باید فکر را نمایشی کنید. یعنی طوری که بتوان آن را به مخاطب نشان داد، نه این که تعریف کرد.
آیا می توانیم با طرح شروع کنیم؟
طرح در واقع، یعنی چیزی که اتفاق می افتد و تا وقتی که شما در برابر یک کاغذ سفید نشسته اید، این دور ترین چیز به ذهن شماست. بهتر است فعلا طرح را فراموش کنیم.
باید با تحقیق شروع کرد؟
اما تحقیق در چه مورد؟ آیا موضوعی باید باشد که در باره اش تحقیق کنید یا نه؟
پس نقطه ای آٰغازین همین است: نویسنده از کجا شروع کند؟
از موضوع و ساختار. پیش از آنکه خودتان را آماده نوشتن کنید، باید موضوعی معین، یعنی یک شخصیت و یک ماجرا داشته باشد. ( ماجرا نباید حتما اتفاق خارق العاده و مهم باشد).
موضوع می تواند این باشد که موجودی از سیاره ای دیگر، سفینه اش را گم کرده باشد و توسط چند کودک پیدا و با آنها دوست می شود و همان کودکان در فرار، یاری اش می دهند و...
در کارگاه داستان نویسی، اولین چیزی که از دانشجویان خواسته می شود این است که بگویند داستانشان درباره چیست و جواب هایی از این دست می شنویم: «من داستانی در مورد خیر و شر می نویسم». « من در باره سه نسل از یک خانواده در سال های گذشته می نویسم». « من درباره عده ای که برای خود مدرسه می سازند، می نویسم. چون نزدیک ترین مدرسه به آنها بسته است».
بسیاری از نویسندگان، در ابتدا فکر روشنی در مورد چیزی که میخواهند بنویسند، ندارند. آنها اقدام به تمرکز بر شخصیت اصلی و ماجرا می کنند. پیش از آن که داستان را شروع می کنید باید موضوع را – یعنی آنچه داستان درباره آن است – بر حسب شخصیتی که مسیر ماجرای دراماتیک را طی می کند بشناسید.
نوشتن داستان، روندی گام به گام است. اول پیدا کردن موضوع،بعد تحقیقی که نیاز دارید و...
در هر گام باید آگاه باشید که به کجا می روید و چه می کنید! گم شدن میان کلمات و ماجرا های فیلمنامه در حال تغییر، بسیار ساده است.
داستان شما درباره چیست؟ آن را مشخص کنید. شمرده شمرده آن را بیان کنید. آیا دارید یک داستان عاشقانه با ماجرای قوی می نویسید یا بر عکس، داستانی پر ماجرا و جذابیت عشقی قوی؟ اگر شما نمی دانید، پس چه کسی می داند؟
شخصیت اصلی شما کیست و ماجرای داستانتان کدام است؟ چه اتفاقی رخ می دهد؟
موضوع داستان شما چیست؟
فکر اولیه یا ایده خود را به یک شخصیت و یک ماجرا به چند جمله، کمتر از سه یا چهار جمله کاهش دهید. به یاد داشته باشید که این امر، نه بلایی سر داستان می آورد نه خللی در داستان ایجاد میکند. بلکه فقط یک راهمناست که شما را در حین نوشتن، یاری می دهد. (این همان چیز است که بعدا قرار است به ایجاد طرح داستان منجر شود).
شما باید بدانید که در باره چه چیزی می نویسید! بعضی از رمان نویس ها عادت دارند از تحقیق پیرامون فکر اولیه ، شروع به کار کنند، سپس در حین نوشتن، داستان و شخصیت هایش را بیابد، آنها اجازه می دهند داستان، هر طور می خواهد پیش برود و او را به دنبال خود بکشد. اما برخی از داستان نویسان ( وفیلمنامه نویسان) به این گونه عمل نمی کنند. داستان معمولا پیرو خط وسیر ماجراست.
خط سیری سر راست، موجز و روایی. همیشه جهت دار است.رو به جلو. باید هر صفحه و هر جمله، شما را به جایی برساند و بر حسب پیشرفت داستان، شما را پیش ببرد. اگر جمله ای یا پاراگرافی، کاری برای داستان انجام نداد، آن را بی رحمانه حذف کنید.
نوشتن مثل کوهپیمایی است. در حین صعود، فقط صخره های پیش رو و صخره های بلافاصله پشت سرتان را می توانید ببینید. به راحتی نمی توانید ببینید از کجا آمده اید و به کجا می روید. فقط صفحات یا خطوطی را که دارید می نویسید می بینید. پس به مسیر کلی نیاز داریم که گم نشویم.
شاید در مسیر یافتن موضوع داستان، برای ما سوال ایجاد شود که در نوشتن یک ماجرا، روی کدام قسمت آن تاکید بیشتری داشته باشیم. این پاسخ بستگی به نویسنده دارد. در واقع هر کدام از تاکید ها، یک داستان جدید خلق می کند و موضوع اصلی، این است: « ما قصد داریم کدام داستان را بنویسیم؟»
این سوال برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. موضع داستان ما چیست؟ داستان بر حسب ماجرا و شخصیت، درباره چیست؟ کافی است در جمله بنویسید.
شما در باره چی می نویسید؟ آن را روی کاغذ بیاورید. ابتدا ممکن است چند صفحه شود. آن را به چند جمله کاهش دهید و بر موضوع، ماجرا و شخصیت متمرکز شوید.شاید برای جدا کردن اجزای داستان، زمانی طولانی نیاز باشد.
موضوع، یک راهنمایی است باید از آن پیروی کنید تا ماجرا و شخصیت را در قالب یک خط سیر داستانی دراماتیک ساختار بخشید.
پس نویسنده از کجا شروع می کند؟
از موضوع و ساختار
نویسنده از کجا شروع میکند؟
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com