خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
سالها گذشت و ایرانیان فکر می کردند کتیبه های بیستون را فرهاد کنده تا به شیرین برسد و اگر دقیق گوش می کردند می توانستند صدای تیشه های فرهاد را که هنوز در میان سنگها طنین داشت را بشنوند .قرنها گذشت تا چند اروپایی گذرشان به دیواره بیستون رسید و نوشته های فارسی باستان آنرا کپی برداری کردند و دست به ترجمه آن زدند و متوجه شدندو شدیم که کتیبه های بیستون به دستور چه کسی کنده شده است و فرهاد این محل آن فرهاد کوه کن نیست.برخورد علمی اروپاییان مارا از عشق شیرین بیرون آورد و صدای تیشه های فرهاد که از گوش شاعران و عاشقان ایرانی بیرون نمی رفت دیگر شنیده نمی شود


خسرو پرویز شاه ساسانی یکی از شاهان قدرتمند این سلسله است و اورشلیم را در سال 614 و سپس مصر را از امپراتوری همسایه یعنی امپراتوری بیزانس می گیرد.او پیروزیهای خود را در بیستون بر سنگ می کند واین رفتار شاهان قبلی خود را ادامه می دهد.ولی قبل از پایان کار اعراب می رسند وكار ساسانیان خاتمه میگیرد

افسانه شیرین و فرهاد وخسرو توسط نظامی گنجوی نوشته شده -شاعری که کشور آذربایجان او را از مفاخر خود می داند - البته مدلهای مختلفی از این افسانه وجود دارد .در اینجا خلاصه ای از آن گفته می شود

خسرو پرویز مانند شاهان دیگر چندین همسر داشت که بیشتر از همه به دختری زیبا به نام شیرین علاقه مند بود اما خسرو تنها کسی نبود که عاشق شیرین بود و شخصی به نام فرهاد کوه کن نیز دلباخته شیرین بود. او از شاه نمی ترسید و برای شیرین نامه های عاشقانه و شعر می فرستاد.شیرین ابتدا می خواهد او را از خود براند ولی بالاخره او هم عاشق فرهاد می شود. خسرو که از داستان مطلع می شود فرهاد را تبعید می کند و به او می گوید اگر در کوه بیستون چاهی بکند و به آب برسد شیرین را به او می دهد
فرهاد سالها به کندن کوه مشغول می شود تا اینکه روزی ارتش ایران را می بیند که از پای کوه بیستون رد می شوند.او از ارتشیان در مورد شاه سئوال می کند و آنها می گویند که خسرو هنوز شاه است و شیرین همسر اوست.فرهاد از این شنیده خوشحال می شود زیرا او سالیان سال از شیرین خبری نداشت ولی او نیمی از کوه را کنده بود و هنوز به آب نرسیده بود.


شیرین و فرهاد | نظامی گنجوی

 
  • تشکر
Reactions: آبیش، mahaflaki و Kimia_Rh

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
چند سال دیگر باید کوه را بکند؟ او برای بدست آوردن مهر شاه سنگ نگاره بزرگی در کوه می کند که خسرو را به شاهی و دشمنان او را در ذلت نشان می دهد. او همچنان به شیرین فکر می کند و چاه را به اتمام می رساند و به آب می رسد. تیشه خود را کنار می گذارد و برای شاه پیغام موفقیت خود را می فرستد. خسرو که پیر شده بود و دیگر جوانمردی گذشته خود را نداشت زنی سالخورده را پیش فرهاد می فرستد و می گوید شیرین همین چند روز پیش مرده است..فرهاد که پس از سالها رنج کشیدن توقع این خبر را نداشت ناراحت می شود و خود را از بالای سنگ پرت می کند و میمیرد. از طرفی شیرین هم که این خبر را می شنود خود را دار می زند و او هم می میرد و داستان این عشق پایان می یابد

منبع: اطلس تاریخ ایران


شیرین و فرهاد | نظامی گنجوی

 
  • تشکر
Reactions: آبیش، mahaflaki و Kimia_Rh
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا