- عضویت
- 12/8/18
- ارسال ها
- 2,007
- امتیاز واکنش
- 7,220
- امتیاز
- 308
- زمان حضور
- 0
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی فیلم به قلم عباس نصراللهی
نمره 10 از 10
اعجاب و قوت «گوزنها» در شخصیتهایی است که در دل قصه خلق میکند، یعنی هماهنگی و هارمونیای که بین اینها وجود دارد باعث میشود تا کشش فیلم در درون خود اثر بسیار زیاد باشد، یعنی فارغ از مسائل فرامتنی و بیرونی که فیلم را میتوان به آنها ارجاع داد، «گوزنها» در درون خود و به عنوان اثری مستقل میتواند تمام و کمال حرفهایش را بزند و زمانی که هر کدام از شخصیتها، کنشها و واکنشها را کنار مسائل بیرونی قرار دهیم، میتوانیم به معانی جدیدی از اثر پی ببریم و این چیزی را نمیرساند جز اینکه «گوزنها» در هماهنگی فرم و مضمون به حد اعلا رسیده است. فیلم حضور پر رنگ شخصیتی به نام قدرت آغاز میشود، مردی موجه که تیر خورده و از دزدی بازگشته است، اما آرام و متین است، او دلیل کافی برای قایم شدن را دارد و بی آنکه اثر بخواهد گزافهگویی کند، ما را به سمت شخصیت اصلی دیگرش میبرد. قدرت برای قایم شدن، بودن کنار دوست قدیمی خود، سید را انتخاب میکند، کسی که در زمانی نه چندان دور، پیشرو، بزرگ و راهنمای قدرت بوده است. در اولین مواجهه با سید چیزی که بیننده مشاهده میکند، با چیزی که در ذهن قدرت نسبت به هیبت و پرهیب سید وجود داشته، فاصلهای طولانی دارد. بیننده یک فرد معتاد و کرخت و خمیده را میبیند که نمیتواند باور کند او روزی برای خود کسی بوده است و تنها از روی عکسالعملهای قدرت در پی دیدن سید میتواند برداشتی از گذشته او داشته باشد. این نوع تکیه بر شخصیتها در همان دقایق ابتدایی فیلم و مقابله شاگرد و استاد، در شرایطی نامعمول میتواند کلیت فیلم را در همان ابتدا برای بیننده عیان کند.
نوع روایت پیرنگ در فیلم بسیار دیدنی و دقیق است، اطلاعاتی که به مرور و به وقت و به اندازه به بیننده داده میشوند باعث شده تا فیلم همواره ریتم و تمپوی خود را حفظ کند و لحظهای از مسیر خارج نشود. تکیه پیرنگ بر شخصیتها، همسو میشود با تمام چیزهایی که آنها در زندگی دارند، تمام تصمیماتی که میگیرند(تصمیماتی که بسیار مهم هستند و کاملا در پیشبرد پیرنگ تاثیر مثبتی دارند) تمام تفکراتی که در سر میپرورانند. حال در این بین جغرافیایی که قدرت و سید در آن زندگی میکنند بسیار مهمتر از سایر موارد به نظر میرسد. اولین مواجهه تمام قد بیننده با قدرت و سید، دراولین حضور آنها در اتاق محقر سید و فاطی رقم میخورد، جایی که کیمیایی با یک لانگ شات تمام اتاق را در حضور قدرت و سید برای بیننده به نمایش میگذارد، تا هم مجددا با باورهای بیننده مبنی بر کنار هم بودن استاد و شاگرد بازی کرده باشد و ذهن آنها را برای وقایع بعدی آماده کند و هم محیطی که بناست تا کنشهای اصلی فیلم در آن رقم بخورد برای بیننده عیان شود. تمام اینها در ده دقیقه ابتدایی فیلم رقم میخورند، تا فیلمساز فرصت کافی برای پرداخت هرچه بهتر شخصیتها و تحولی که بناست آن را نمایش دهد را داشته باشد.
اجبار قدرت برای ماندن در اتاق، محیط زندگی سید و فاطی، که حالا قدرت نیز در آن حضور دارد، را مهمتر از همیشه جلوه میدهد. جایی که نمونه کوچک شده جامعه بزرگی است که افراد ضعیف و آسیبپذیر در آن زندگی میکنند و هر روزه در معرض خطرات بزرگی قرار دارند. محیطی که جای هیچگونه امیدواریای را در دل شخصیتها زنده نگاه نمیدارد، گویی که در جامعه نیز هر روز همه به فکر لگدمال کردن باورها و امیدهای مردم هستند و کسی نیز نمیتواند جلوی آنها بایستد. در یکی از سکانسهای به یادماندنی فیلم، صاحبخانه بیرحم و به ستوه آمده مستاجرها، برای ترساندن و اذیت کردن مستاجرهایش، تعداد زیادی گوسفند را وارد خانه کرده و به زور در یکی از اتاقهای خانه جا میدهد، استفاده استعاری فیلمساز از این مساله برای بسط دادن آن به شخصیتهای درون فیلم بسیار جذاب است، گوسفندان بدون آنکه اختیاری از خود داشته باشند، زیر سلطه یک صاحب بیرحم، مجبور به قبول زندگی در کمترین فضای ممکن هستند، دقیقا مانند مستاجرهای فیلم که نمونهای از کلیت جامعه را برای بیننده عیان میکنند. اما هیچکسی توان پاسخ دادن به او را ندارد و همهگی از او میترسند، در میان شلوغیهای رفت و آمدهای این سکانس، یکی از همسایههای از سید کمک میخواهد،(بازی با شخصیت سید در فیلم، بسیار به اینکه او تبدیل به یک شخصیت واقعی شود کمک میکند، او ظاهری کاملا افتاده و خسته دارد، اعتیاد او را به شدت از پا انداخته و توانی برایش نگذاشته، اما همچنان در چشم دیگران قدرتمند است، به دلیل پیشینهای که داشته و کارهایی که کرده است، و این تناقض در هیبت سید با چیزی که مردم از او انتظار دارند، باعث شده تا فیلم هر چه روبه جلو میرود، گذشته نادیده سید برای بیننده عیانتر شود، استفاده درست کیمیایی از زیرمتن برای پرورش شخصیتش، به چنین نتیجه خوبی منجر شده است) سید کمی علاقهمند میشود اما گویی هنوز زمان تحول فرا نرسیده است.
روابط افراد در این فیلم در عین حالی که ساده به نظر میرسد، پیچیده نیز هست، و آنها نمونهای هتنسد که نمامیت جامعه را نشان میدهند و همهگی بر زندگی یکدیگر تاثیر میگذارند.
پرورش شخصیتهای فیلم در جامعهای که مریض است و مریضی را نیز گسترش میدهد به گونهای است که به طور صرف نمیتوان هیچیک از آنها را مقصر دانست. هر کدام از آنها یک روی سفید و یک روی سیاه دارند که بنا به تصمیمات و شرایطشان اکنون در حالتی خاص از زندگی به سر میبرند. قدرت دزدی کرده اما از روی اجبار، سید معتاد شده اما از روی ناچاری، حتی صاحبخانه به ظاهر بیرحم نیز طوری به بیننده نشان داده میشود که در زمانهایی محق به نظر برسد و آن کسی که مواد میفروشد نیز یک خردهپای معمولی است(همانطور که قدرت در بحثش با سید این را میگوید). پس بینده در جای قضاوت نمینشیند، و تنها با شخصیتها همراه میشود و آنها و سرنوشتشان را دنبال میکند، اتفاقی که در زمان خود نادر به نظر میرسیده است.
پیریزی فیلمساز برای رسیدن به تحول شخصیتها کاملا مسیری درست و منطقی را طی میکند و به جایی میرسد که سید و قدرت در اتاقی که پیش از این به خوبی برای بیننده ترسیم شده، شروع به بحث درباره درست و غلط کارهایشان میکنند، جایی که سید عکس قدرت را در روزنامه به عنوان تبهکار میبیند و حالا او در موضع قدرتی است که پیش از این همیشه در مقابل شاگرد خود داشته است، حالا سید و قدرت با تفاوت ظاهری فراوان و با سطح اجتماعی متفاوت در یک جایگاه نشستهاند(اشاره سید به این موضوع بسیار جذاب است) و حتی اکنون سید مامن و پناهگاه قدرت شده است. پس فیلمساز مسیری را طی کرده تا از نقطهای که سید در موضع ضعف بوده، مجددا او را به موضع قدرت برساند، بی آنکه بخواهد اجتماع شلوغ را نمایش دهد یا استفاده بیش از حدی از مسائل فرامتنی کند، بلکه با زیرمتنهای جذاب فیلمنامهای، شخصیتها را پرورش داده، محیط قالب بر آنها را ترسیم کرده، انگیزه کافی را به آنها داده و جایگاه هرکدام به خوبی مشخص نموده است، پس دیگر چیزی نمیماند جز همان تحولی که انتظارش را کشیدهایم. و اتفاقی که باید در فیلم رخ میدهد و تحولی که برای شخصیت برگشتناپذیر باشد،(تا داستان به سرو شکل واقعی خود برسد)، اتفاق میافتد.
«گوزنها» شکل کامل و درست سینمایی است که از سینمای فیلمفارسیها فاصله گرفته و حرفهای جدیدی را بیان میکند، سینمایی که در آن قهرمان و ضد قهرمانش در یک جایگاه هستند و بنا نیست تا قهرمان کارهای خارقالعاده انجام دهد، بلکه قهرمان همانی است که از دل مردم بیرون آمده و دردها و رنجهای آنها را چشیده است. اثری با فیلمنامهای دقیق که مملو از زیرمتنهایی است که پیرنگ را عمیق میکنند و حضور شخصیتهای مختلف باعث میشود تا پیرنگ در عرض نیز گسترش یابد و در نهایت اینها در نقطه اوج فیلم به هم برسند و نتیجهاش بشود اثری که از یک تحول سخن میگوید. اثری که هرکدام از اجزایش درست و دقیق هستند و هیچکدام جای اضافهای در فیلم نگرفتهاند (کارگردانی مسعود کیمیایی در فیلم مثال زدنی است، او تا لحظهای که مطمئن نیست سید دچار تحول میشود، خیلی به او نزدیک نشده و سعی میکند از دور او را به نمایش بگذارد، جز در زمانهایی که سید میخواهد حرف مهمی بزند یا گوشهای از گذشته خود را به نمایش بگذارد، دقت در انتخاب اندازه نماها کاملا همسو با شخصیتها و روند پیشروی پیرنگ است، فیلم در ابتدا به قدرت نزدیکتر است و در میانه راه مسیر را عوض میکند تا به سید نزدیک شود و در نهایت تحول صورت گرفته در شخصیت او کاملا ملموس و دیدنی باشد. استفاده درست از زمان قصه و تقلیل آن به زمان پیرنگ منجر به این میشود که ما بدون دیدن لحظهای از گذشته سید، به اوج همراهی با او برسیم و بدانیم که او که بوده، و همچنان آن در درون خود مملو از قدرت، صلابت است و جبر موجود در جامعه به بیشترین میزان نمایان شدن برسد).
بازی تماشایی بهروز وثوقی که در کنار پرداخت درست شخصیت سید در فیلم، اتفاقی را رقم زده که برای همیشه در سینمای ایران ماندگار شود، آن هم این است که هرگاه کسی در سینمای ایران نقش یک معتاد را بازی کند، بازی او را با بازی بهروز وثوقی در فیلم «گوزنها» مقایسه خواهند کرد.
منبع:نقد فارسی
نمره 10 از 10
اعجاب و قوت «گوزنها» در شخصیتهایی است که در دل قصه خلق میکند، یعنی هماهنگی و هارمونیای که بین اینها وجود دارد باعث میشود تا کشش فیلم در درون خود اثر بسیار زیاد باشد، یعنی فارغ از مسائل فرامتنی و بیرونی که فیلم را میتوان به آنها ارجاع داد، «گوزنها» در درون خود و به عنوان اثری مستقل میتواند تمام و کمال حرفهایش را بزند و زمانی که هر کدام از شخصیتها، کنشها و واکنشها را کنار مسائل بیرونی قرار دهیم، میتوانیم به معانی جدیدی از اثر پی ببریم و این چیزی را نمیرساند جز اینکه «گوزنها» در هماهنگی فرم و مضمون به حد اعلا رسیده است. فیلم حضور پر رنگ شخصیتی به نام قدرت آغاز میشود، مردی موجه که تیر خورده و از دزدی بازگشته است، اما آرام و متین است، او دلیل کافی برای قایم شدن را دارد و بی آنکه اثر بخواهد گزافهگویی کند، ما را به سمت شخصیت اصلی دیگرش میبرد. قدرت برای قایم شدن، بودن کنار دوست قدیمی خود، سید را انتخاب میکند، کسی که در زمانی نه چندان دور، پیشرو، بزرگ و راهنمای قدرت بوده است. در اولین مواجهه با سید چیزی که بیننده مشاهده میکند، با چیزی که در ذهن قدرت نسبت به هیبت و پرهیب سید وجود داشته، فاصلهای طولانی دارد. بیننده یک فرد معتاد و کرخت و خمیده را میبیند که نمیتواند باور کند او روزی برای خود کسی بوده است و تنها از روی عکسالعملهای قدرت در پی دیدن سید میتواند برداشتی از گذشته او داشته باشد. این نوع تکیه بر شخصیتها در همان دقایق ابتدایی فیلم و مقابله شاگرد و استاد، در شرایطی نامعمول میتواند کلیت فیلم را در همان ابتدا برای بیننده عیان کند.
نوع روایت پیرنگ در فیلم بسیار دیدنی و دقیق است، اطلاعاتی که به مرور و به وقت و به اندازه به بیننده داده میشوند باعث شده تا فیلم همواره ریتم و تمپوی خود را حفظ کند و لحظهای از مسیر خارج نشود. تکیه پیرنگ بر شخصیتها، همسو میشود با تمام چیزهایی که آنها در زندگی دارند، تمام تصمیماتی که میگیرند(تصمیماتی که بسیار مهم هستند و کاملا در پیشبرد پیرنگ تاثیر مثبتی دارند) تمام تفکراتی که در سر میپرورانند. حال در این بین جغرافیایی که قدرت و سید در آن زندگی میکنند بسیار مهمتر از سایر موارد به نظر میرسد. اولین مواجهه تمام قد بیننده با قدرت و سید، دراولین حضور آنها در اتاق محقر سید و فاطی رقم میخورد، جایی که کیمیایی با یک لانگ شات تمام اتاق را در حضور قدرت و سید برای بیننده به نمایش میگذارد، تا هم مجددا با باورهای بیننده مبنی بر کنار هم بودن استاد و شاگرد بازی کرده باشد و ذهن آنها را برای وقایع بعدی آماده کند و هم محیطی که بناست تا کنشهای اصلی فیلم در آن رقم بخورد برای بیننده عیان شود. تمام اینها در ده دقیقه ابتدایی فیلم رقم میخورند، تا فیلمساز فرصت کافی برای پرداخت هرچه بهتر شخصیتها و تحولی که بناست آن را نمایش دهد را داشته باشد.
اجبار قدرت برای ماندن در اتاق، محیط زندگی سید و فاطی، که حالا قدرت نیز در آن حضور دارد، را مهمتر از همیشه جلوه میدهد. جایی که نمونه کوچک شده جامعه بزرگی است که افراد ضعیف و آسیبپذیر در آن زندگی میکنند و هر روزه در معرض خطرات بزرگی قرار دارند. محیطی که جای هیچگونه امیدواریای را در دل شخصیتها زنده نگاه نمیدارد، گویی که در جامعه نیز هر روز همه به فکر لگدمال کردن باورها و امیدهای مردم هستند و کسی نیز نمیتواند جلوی آنها بایستد. در یکی از سکانسهای به یادماندنی فیلم، صاحبخانه بیرحم و به ستوه آمده مستاجرها، برای ترساندن و اذیت کردن مستاجرهایش، تعداد زیادی گوسفند را وارد خانه کرده و به زور در یکی از اتاقهای خانه جا میدهد، استفاده استعاری فیلمساز از این مساله برای بسط دادن آن به شخصیتهای درون فیلم بسیار جذاب است، گوسفندان بدون آنکه اختیاری از خود داشته باشند، زیر سلطه یک صاحب بیرحم، مجبور به قبول زندگی در کمترین فضای ممکن هستند، دقیقا مانند مستاجرهای فیلم که نمونهای از کلیت جامعه را برای بیننده عیان میکنند. اما هیچکسی توان پاسخ دادن به او را ندارد و همهگی از او میترسند، در میان شلوغیهای رفت و آمدهای این سکانس، یکی از همسایههای از سید کمک میخواهد،(بازی با شخصیت سید در فیلم، بسیار به اینکه او تبدیل به یک شخصیت واقعی شود کمک میکند، او ظاهری کاملا افتاده و خسته دارد، اعتیاد او را به شدت از پا انداخته و توانی برایش نگذاشته، اما همچنان در چشم دیگران قدرتمند است، به دلیل پیشینهای که داشته و کارهایی که کرده است، و این تناقض در هیبت سید با چیزی که مردم از او انتظار دارند، باعث شده تا فیلم هر چه روبه جلو میرود، گذشته نادیده سید برای بیننده عیانتر شود، استفاده درست کیمیایی از زیرمتن برای پرورش شخصیتش، به چنین نتیجه خوبی منجر شده است) سید کمی علاقهمند میشود اما گویی هنوز زمان تحول فرا نرسیده است.
روابط افراد در این فیلم در عین حالی که ساده به نظر میرسد، پیچیده نیز هست، و آنها نمونهای هتنسد که نمامیت جامعه را نشان میدهند و همهگی بر زندگی یکدیگر تاثیر میگذارند.
پرورش شخصیتهای فیلم در جامعهای که مریض است و مریضی را نیز گسترش میدهد به گونهای است که به طور صرف نمیتوان هیچیک از آنها را مقصر دانست. هر کدام از آنها یک روی سفید و یک روی سیاه دارند که بنا به تصمیمات و شرایطشان اکنون در حالتی خاص از زندگی به سر میبرند. قدرت دزدی کرده اما از روی اجبار، سید معتاد شده اما از روی ناچاری، حتی صاحبخانه به ظاهر بیرحم نیز طوری به بیننده نشان داده میشود که در زمانهایی محق به نظر برسد و آن کسی که مواد میفروشد نیز یک خردهپای معمولی است(همانطور که قدرت در بحثش با سید این را میگوید). پس بینده در جای قضاوت نمینشیند، و تنها با شخصیتها همراه میشود و آنها و سرنوشتشان را دنبال میکند، اتفاقی که در زمان خود نادر به نظر میرسیده است.
پیریزی فیلمساز برای رسیدن به تحول شخصیتها کاملا مسیری درست و منطقی را طی میکند و به جایی میرسد که سید و قدرت در اتاقی که پیش از این به خوبی برای بیننده ترسیم شده، شروع به بحث درباره درست و غلط کارهایشان میکنند، جایی که سید عکس قدرت را در روزنامه به عنوان تبهکار میبیند و حالا او در موضع قدرتی است که پیش از این همیشه در مقابل شاگرد خود داشته است، حالا سید و قدرت با تفاوت ظاهری فراوان و با سطح اجتماعی متفاوت در یک جایگاه نشستهاند(اشاره سید به این موضوع بسیار جذاب است) و حتی اکنون سید مامن و پناهگاه قدرت شده است. پس فیلمساز مسیری را طی کرده تا از نقطهای که سید در موضع ضعف بوده، مجددا او را به موضع قدرت برساند، بی آنکه بخواهد اجتماع شلوغ را نمایش دهد یا استفاده بیش از حدی از مسائل فرامتنی کند، بلکه با زیرمتنهای جذاب فیلمنامهای، شخصیتها را پرورش داده، محیط قالب بر آنها را ترسیم کرده، انگیزه کافی را به آنها داده و جایگاه هرکدام به خوبی مشخص نموده است، پس دیگر چیزی نمیماند جز همان تحولی که انتظارش را کشیدهایم. و اتفاقی که باید در فیلم رخ میدهد و تحولی که برای شخصیت برگشتناپذیر باشد،(تا داستان به سرو شکل واقعی خود برسد)، اتفاق میافتد.
«گوزنها» شکل کامل و درست سینمایی است که از سینمای فیلمفارسیها فاصله گرفته و حرفهای جدیدی را بیان میکند، سینمایی که در آن قهرمان و ضد قهرمانش در یک جایگاه هستند و بنا نیست تا قهرمان کارهای خارقالعاده انجام دهد، بلکه قهرمان همانی است که از دل مردم بیرون آمده و دردها و رنجهای آنها را چشیده است. اثری با فیلمنامهای دقیق که مملو از زیرمتنهایی است که پیرنگ را عمیق میکنند و حضور شخصیتهای مختلف باعث میشود تا پیرنگ در عرض نیز گسترش یابد و در نهایت اینها در نقطه اوج فیلم به هم برسند و نتیجهاش بشود اثری که از یک تحول سخن میگوید. اثری که هرکدام از اجزایش درست و دقیق هستند و هیچکدام جای اضافهای در فیلم نگرفتهاند (کارگردانی مسعود کیمیایی در فیلم مثال زدنی است، او تا لحظهای که مطمئن نیست سید دچار تحول میشود، خیلی به او نزدیک نشده و سعی میکند از دور او را به نمایش بگذارد، جز در زمانهایی که سید میخواهد حرف مهمی بزند یا گوشهای از گذشته خود را به نمایش بگذارد، دقت در انتخاب اندازه نماها کاملا همسو با شخصیتها و روند پیشروی پیرنگ است، فیلم در ابتدا به قدرت نزدیکتر است و در میانه راه مسیر را عوض میکند تا به سید نزدیک شود و در نهایت تحول صورت گرفته در شخصیت او کاملا ملموس و دیدنی باشد. استفاده درست از زمان قصه و تقلیل آن به زمان پیرنگ منجر به این میشود که ما بدون دیدن لحظهای از گذشته سید، به اوج همراهی با او برسیم و بدانیم که او که بوده، و همچنان آن در درون خود مملو از قدرت، صلابت است و جبر موجود در جامعه به بیشترین میزان نمایان شدن برسد).
بازی تماشایی بهروز وثوقی که در کنار پرداخت درست شخصیت سید در فیلم، اتفاقی را رقم زده که برای همیشه در سینمای ایران ماندگار شود، آن هم این است که هرگاه کسی در سینمای ایران نقش یک معتاد را بازی کند، بازی او را با بازی بهروز وثوقی در فیلم «گوزنها» مقایسه خواهند کرد.
منبع:نقد فارسی
نقد فیلم گوزنها
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com