- عضویت
- 12/8/18
- ارسال ها
- 2,007
- امتیاز واکنش
- 7,220
- امتیاز
- 308
- زمان حضور
- 0
نویسنده این موضوع
کارگردان: آزیتا موگویی
نویسنده: آزیتا موگویی,
خلاصه داستان:
اسپانیا و ایران برای راه اندازی پروژه ای در جزیره هندورابی در جنوب ایران به توافقاتی رسیده اند اما افراد سودجویی هستند که میخواهند در این بین در مناقصه شرکت کنند و پولی به جیب بزنند...
بازیگران:
بهرام رادان
مریلا زارعی
پژمان جمشیدی
هانیه توسلی
تصاویر فیلم
نقد و بررسی فیلم به قلم عباس نصراللهی
نمره 1 از 10
اینکه ما تلاش کنیم به سینمای روز جهان نزدیک شویم و استانداردهای آنها را وارد سینمای خودمان کنیم و حتی در زمانهایی برای تسریع در رسیدن به این نقطه از آنها مو به مو تقلید کنیم کار خوبی است که اگر همه جوانب و شرایطش سنجیده شود، بهتر نیز مینماید. اما وای بهحال روزی که همه اینها را اشتباه متوجه شویم و راه را اشتباه برویم، آنگاه نه میتوانیم به استانداردها نزدیک شویم و نه در حالت حداقلی توانستهایم اصالت خود را حفظ کنیم و اینجاست که قافیه را باختهایم.
«ایده اصلی» نمونه بارزی برای این حرفها و گفتارهاست. فیلمی که تمام تلاشش را میکند تا با نمایش ظاهری پر زرق و برق و ایجاد گرههایی که فکر میکند بسیار جذاب و پرکشش هستند خود را به فیلمهایی از این دست در سطح جهانی نزدیک کند. اما دقیقا نکته در همینجا نهفته است که آن فیلمهای خوش رنگولعاب خارجی که این فیلم از روی آنها کپی شده، خودشان اصالت و استحکامی ندارند تا بتوانند نمونهای برای کپی کردن باشند. و طبیعی است که یک کپی دسته چندم از فیلمهایی که خودشان کپی و فاقد جذابیت و اصالت هستند، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. به وضوح مشخص است که موگویی فیلمش را تحت تاثیر سری فیلمهای «یاران اوشن» ساخته است(دقت کنید به شکل تدوین فیلم در نمایش همزمان چند صحنه از زوایا و یا مکانهای مختلف که دقیقا کپی از آن فیلمهاست). اما اگر بتوانیم از کپیکاری بصری فیلم بگذریم، قطعا به فیلمنامه پر از اشکال و سطحی و سادهانگارانه آن میرسیم که هر چه رو به جلو میرود کشدارتر و کمرمقتر میشود.
شکل روایی فیلم برای فیلمی که میخواهد در دسته فیلمهای جنایی و معمایی قرار بگیرد بسیار نخنما شده و بیکاربرد است، این که داستان از زاویه دید هر شخصیت روایت شود و وقایع را از ابتدا ببینیم سادهترین فکری است که در پس یک فیلم جنایی/معمایی میتواند قرار بگیرد و دست فیلمساز را از همان ابتدا رو بکند، آن هم در خصوص فیلمی که نه معمایش معمایی قوی و قابل پیگیری است و نه آن بخش جنایی و کلاهبرداریش قابل قبول است. پس از همان ابتدا که در فیلم درج میشود روایت سعید و شخصیت سعید در مقابله با همسر سابقش این دیالوگ گلدرشت را میگوید که همیشه برنده است و او نیز این را میداند، تمام صد دقیقه بعدی فیلم را میتوان حدس زد. و ماشینهای لوکس، گریمهای اغراقشده و ضعیف، لوکیشنهای تکراری جزایر جنوبی(تکراری از لحاظ این که ماشینها همه لوکس، همه پولدارها آنجا جمع و موقعیتهای شغلی فراوان هستند) و ستارههایی که ظاهرا مردم دوستشان دارند(بدون اینکه به توانایی آنها در ایفای یک نقش ساده توجه کنند) نمیتوانند کوچکترین کمکی به نجات فیلم بکنند و مضمونی که مدنظر فیلمساز نیز بوده(هرچند ضعیف و غیرقابل لمس) در پس همین زرقوبرق شلوغیهای فیلم گمشده است.
در واقع فرمی که برای روایت داستان انتخاب شده و در کنار تمام شرایط لوکس شخصیتها قرار گرفته، میتوانست هر شکل و شمایل دیگری نیز داشته باشد و به هیچوجه نمیتوان گفت که این فرم از روایت و این شکل از شخصیتها همانهایی هستند که باید و زمانی که چنین شرایط فنیای با فیلمنامهای همراه شود که نه میتواند شخصیت بسازد، نه در خلق موقعیتهای معمای/جنایی موفق است و نه پیش از همه اینها ساختاری را ترسیم میکند که شخصیتهایش در آن روابط منطقی و قابل قبول، انگیزههای درست برای تغییر موضع و خیـ*ـانت کردن و در نهایت زمان کافی برای این حجم از کلاه سرهم گذاشتن را داشته باشند، محکوم به شکست است.
تمام رفت و برگشتهای فیلم برای رسیدن به سکانس پایانی و جلسه مزایده است، جایی که پیش از جلسه شخصیت سعید در آسانسور مقابل کسی میایستد که ظاهرا همه کاره مزایده است و به ما نشان داده شده که آدمی است که روابط زیادی دارد و از خلاف کردن نمیترسد، اما با تهدید بیجان و خنده دار سعید (تاثیر میزانسن بد و دکوپاژ اشتباه کارگردان، بر خندهدارتر شدن مهمترین صحنه فیلم مشهود است) بدون فوت وقت تغییر موضع میدهد و تمام آدمهای پولدار و قدرتمند دیگر که در مزایده حاضرند را تسلیم میکند. بی آنکه آنها با آن حجم از قدرت و نفوذ(خصوصا آن آقازادهای که از کانادا به ایران بازگشته است) کاری از پیش کرده باشند و یا در همانجا بخواهند کاری انجام دهند، و اینجاست که بیننده با خود میتواند بگوید پس این حجم از تقلا و یکدیگر را دور زدن برای چه بوده، برای اینکه همسر سابق سعید در کنار ماشین لوکسش برای او دست تکان دهد و آنها به خوبی و خوشی بروند که پروژه را با هم انجام دهند؟ همین یک سکانس کافی است تا بتوانیم بیمفهوم بودن کل فیلم را متوجه شویم.
بهتر این است که فیلمسازان به جای اینکه روز به روز بیشتر درگیر ظواهر پر زرق و برق شوند که هیچ سودی ندارند، درگیر یادگیری فیلمنامه نوشتن و درگیر شناخت ژانرهایی شوند که بناست تا در آنها فیلم بسازند تا نه وقت خود را تلف کنند و نه وقت بینندگانشان را.
منبع : نقد فارسی
نقد فیلم ایده اصلی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com