زنی که آمد مرا بپوشد
حتی شبیه دریایی
با قایق های پیر
زیباتر نشد زنی که آمد مرا بپوشد
ترس ها در خطوط آبی لو می روند
از ما یکی می خواست
خود را به شعر بیاویزد
دومی منقار خونی تو را
در زخم چرخاند و رفت
ملال زاییدن را کند کرده بود
و خستگی
روی دویدن دهان اسب می کشید
نوشیدنی را چکیدم
و پاییز دیگری...