قصه ای کودکانه و آموزنده درباره نترسیدن
قصه شب “زیر نور ماه” : شبنم کتاب و دفترش را جمع کرد. خسته شده بود. دلش می خواست کمی بازی کند. به سراغ اساب بازی هایش رفت. برس سیمی مادرش را برداشت و با آن موهای عروسکش را شانه کرد.
بعد با عروسکش به پشت پنجره رفت. از پشت پنجره، درخت انار توی حیاط را به...