جهان آشفته بود و بینظم. مردم به هیچ آیین و قاعده ای زندگی میکردند. جهان جوان بود. نه شکوهی در این زندگی بود و نه آرامشی. یک سال در ابتدای بهار، همین که طبیعت جامه ی نو به تن کرد، کیومرث این بینظمی را پایان داد. او خود را شاه خواند و گفت اولین کسی است که در این جهان آشفته نظم میآفریند...