جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین
یکچند کوه می کند بیهوده کوهکن هم
( وحشی بافقی )
جای او دیده خونبار شد، ای اشک، برو
هر دم از خون دل آغشته مکن جایش را
( هلالی جغتایی )
جهانیان را بسیار امیدهاست بدو
وفا کناد بفضل آن امیدها یزدان
( فرخی سیستانی )
جمعیتشان در پریشانی خوش ست
قوت، جوع و جامه،...