قصه ای کودکانه و آموزنده درباره کمک کردن
قصه شب”شغال حق شناس”: در دهکده کوچکی پسری بود که روزها گوسفندان پدرش را به صحرا می برد و می چرانید. یک روز همان طور که به دنبال گوسفندانش راه می رفت، ناگهان صدای نالهای شنید.
وقتی برگشت شغالی را دید که مار بزرگی به دور بدنش پیچیده بود و می خواست او را...