خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

شاهنامه

  1. ozan♪

    شاهنامه‌ی فردوسی

    بخش ۱ به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر ز نام و نشان و گمان برترست نگارندهٔ بر شده پیکرست به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را نیابد بدو نیز اندیشه...
  2. Mahora

    خسرو شیرین | نظامی گنجوی

    هرمز پادشاه ایران، صاحب پسری می‌‌شود و نام او را پرویز می‌نهد. پرویز در جوانی علی رغم دادگستری پدرمرتكب بی احترامی به حقوق مردم می‌شود. او كه با یاران خود برای تفرج به خارج از شهر رفته، شب هنگام در خانه ی یك روستایی بساط عیش و نوش برپا می‌كند و بانگ ساز و آوازشان در فضای ده طنین انداز می‌گردد. حتی...
  3. Mahora

    زاده شدن فریدون | شاهنامه فردوسی

    سال ها گذشت و فریدون پا به این جهان گذاشت. پدر فریدون، آبتین بود که از دست ماموران ضحاک در حال فرار بود ولی از شانس بد در دام آن ها گرفتار شد او را بستند و بردند و به دست ضحاک کشته شد. مادر فریدون که فرانک نام داشت چون از حال شوهر خود آگاه شد فرزندش را به نگهبان مرغزار سپرد و گاوی به او داد تا...
  4. Mahora

    بیژن و منیژه | شاهنامه فردوسی

    شبی خسرو و بزرگان جشنی آراستند که ناگاه پرده دار آمد و گفت که عده ای از ارمانیان به درگاه آمده اند پس شاه بر عرشش نشست و آنها را پیش خواند . آنها گریان نزد شاه رسیدند و گفتند ما از شهری که در مرز توران و ایران است به دادخواهی آمده ایم . در شهر ایران بیشه ای بود که کشتزار ما در آن است و اکنون...
  5. Mahora

    زال و رودابه | شاهنامه فردوسی

    زال و مهراب کابلی ملاقات کوتاهی با هم داشتند وقتی مهراب به کاخش برگشت در همان لحظه همسرش سیندخت و دخترش رودابه را دید که در شبستان قدم می‌زدند، سیندخت به نزد مهراب شتافت و گفت: بگو ببینم، امروز که به نزد زال رفتی، چگونه بود؟ آیا او طبع و سرشت مردی و انسانیت دارد؟ او از سیمرغ چه می‌گوید؟ چهرۀ او...
  6. SAEEDEH.T

    زاده شدن زال | شاهنامه فردوسی

    سام هیچ فرزندی نداشت و از این بابت غمگین بود . نگار پریرخی در شبستانش بود که از او باردار شده بود و بالاخره بعد از مدت درازی امید به داشتن فرزندی داشت . پس از گذشت نه ماه پسری بدنیا آمد زیبا روی چون خورشید گیتی فروز ولیکن تمام موهایش سپید بود وقتی این پسر بدنیا آمد کسی جرات نکرد به سام خبر زاده...
  7. yeganeh yami

    داستان کیومرث | شاهنامه فردوسی

    جهان آشفته بود و بی‌نظم. مردم به هیچ آیین و قاعده ای زندگی می‌کردند. جهان جوان بود. نه شکوهی در این زندگی بود و نه آرامشی. یک سال در ابتدای بهار، همین که طبیعت جامه ی نو به تن کرد، کیومرث این بی‌نظمی را پایان داد. او خود را شاه خواند و گفت اولین کسی است که در این جهان آشفته نظم می‌آفریند...
  8. رستم و سهراب | شاهنامه فردوسی

    روزی رستم هوای رفتن به شکار کرد و با رخش به سوی مرز توران رفت پس آنجا را پر از گورخر دید شاد شد و شکاری زد و آتش بیفروخت . درختی را کند و در گورخری که شکار کرده بود چون سیخی فرو برد و بر آتش گذاشت . پس از صرف غذا و نوشیدن آب خوابید . هفت هشت تن از سواران ترک رخش را دیدند و او را دنبال کردند ...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا