زنده در انجماد یک کنار (سارا سلماسی )
می زنی در نرفته ای آقا
تا ابد با جنازه درگیری
تا کجا رفته ای؛ولی هر شب
پای تاوان لاشه می میری
زنده در انجماد یک کنار
مرگ را کرده ای هماغوشت
فکر کن،تا کجای این قصه -
زندگی می کند فراموشت.
مرگ یعنی که زخم کاری بود
وقت افتادنت به ****
رد شد از سرخی...