یه شتر بود. یا شایدم نبود. آخه شتره توی خونه نبود. چون مسواکاش رو گم کرده بود.
برای همین رفته بود بیرون تا مسواکاش رو پیدا کنه. تا مارمولک رو دید گفت:
تو مسواک منو ندیدی؟ میخوام دندونهامو مسواک کنم. مارمولک دمش رو تکون داد و گفت:
تو مسواک منو ندیدی؟ نه که ندیدم. آخه مسواک تو به چه درد من...