یک روز خانوم کلاغه از لونهاش اومد بیرون تا برای بچههاش غذا پیدا کنه. همینجوری که داشت پرواز میکرد یک کرم رو دید که روی علفها راه میرفت. خیلی خوشحال شد که یه غذای خوب برای جوجه کلاغهاش پیدا کرده. رفت و کرم رو با نوکش از روی زمین بلند کرد. کرم کوچولو با ناراحتی به خانوم کلاغه گفت: “خانوم...