قصه ای کودکانه و آموزنده درباره اعتماد کردن
قصه شب”افسانه اپوتینا”: روزگاری دخترکی فقیر به نام اینیا روی تخته سنگی نشسته بود و در حالی که اشک می ریخت به لباس های پاره خود فکر می کرد. لباس های دخترک آن قدر پاره بود که حتی بدن لـ*ـختش دیده می شد.
ناگهان چشمش به لامای کوچکی افتاد که به طرفش می آمد...