قصه ای کودکانه و آموزنده درباره مهربانی
قصه شب “مهربانی”: مادرجان مادربزرگ علی نبود. مادربزرگ فریده هم نبود. مادربزرگ بابک هم نبود. او مادربزرگ پوپک بود. علی و فریده و بابک دوست پوپک بودند. پدر و مادر پوپک به سفر رفته بودند. پوپک دو ماهی می شد که در خانه ی مادربزرگ بود. خانه ی مادربزرگ او توی...