هر سه تاشان کلاه های دو گوشی سرشان بود و یکی یک چوب داشتند که می گذاشتند پشت گردن هاشان و مثل وقتی که می خواهند چوب بازی کنند مچ دست هاشان را روی چوب ها انداخته بودند.
راه افتادیم آن ها پشت سر چهار تا خر بودند و ما به دنبالشان لا به لای یک پرده خاک این طرف آب باریکه یک چشمه بود و یک بیشه کبوده و...