لا ابلالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود و به امید دوا باز آمد
لاله و گل زخمی خمیازه اند
عیش این گلشن خماری بیش نیست
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازانی چنین مستحق هجرانند
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از...