ذاکر حق که دل روشنت از بیداریست
همدم صبح سحر خیز و خنک جان و تنت
گر تو در ذکری و فکری شده زانسان مشغول
که دگر باد نیاید زمن و حال منت
من هم از فکر نیم خالی و از ذکر دمی
گو بذکر توام و گاه بفکر دهنت
انجمن رمان نویسی
https://forum.roman98.com
https://roman98.com