ماه و پرتقال، لرزان و غلتان
گرد و نارنجی، سفید و رخشان
لالالالایی، فرزندم بخواب
سرسبز و آرام، چون مازندران
داره می خنده، ساقۀ شالی
مثل گل سرخ، رو دار قالی
خدایا قسم، به ماه روشن
تور ماهیگیر، نموند خالی
لای لای لالایی، توی شالیزار
مهتاب در اومد، چون گل بهار
بابایی بازم، رفته به دریا...