ماکسیموس به مارکوس اورلیوس: پنج هزار نفر از مردانم اون بیرون دارن میجنگن، سه هزار نفر از آنها کشته شدن و دو هزار نفر دیگه هیچ وقت اینجا را ترک نمیکنن من نمیتونم باور کنم که افرادم برای هیچ جنگیدن و کشته شدن.
مارکوس اورلیوس : تو چی را باور داری؟
ماکسیموس : آنها برای شما و برای رم مبارزه کردند...