جورج از جا در رفت که: «سس مُس خبری نیست! تو هرچی نداشته باشیم همونو هـ*ـوس میکنی! پناه بر خدا! اگه تو رو بیخ ریشم نداشتم زندگیم چه راحت بود! هر جا میرفتم برام کار بود. نه دردسری، نه دقمصهای! آخرِ ماهم که میشد پنجاه چوقمو میگرفتم و میرفتم شهر و هر غلطی میخواستم میکردم. غذامو هرجا دلم...