سالها ميگذاره تا شنبه به نوروز بيفته !
سالي كه نكوست از بهارش پيداست !
سال به دوازده ماه ما مي بينيم يكدفعه هم تو ببين !
سال به سال دريغ از پارسال !
سبوي نو آب خنك دارد !
سبوي خالي را بسبوي پر مزن !
سبيلش آويزان شد !
سبيلش را بايد چرب كرد !
سپلشت آيد و زن زايد و مهمان عزيزت برسد !
سخن خود تو كجا...