«دیدار تلخ»
تکیه دادم به صندلی آهنی پارک.
-خوب، میشنوم!
سیگارشو با پاش خاموش کرد و خیره شد بهم.
-چرا اینقدر سرده صدات؟
-اینه حرفت؟
آهی کشید و ادامه داد.
-نه، ولی نمیتونم سرد بودنت رو تحمل کنم.
-من همینم، برو سر اصل مطلب.
-باشه...اومدم بگم بیا از اول شروع کنیم.
-هه، من خیلی وقته از اول...