بانام و یاد خدا
با سلام خدمت کاربران عزیز انجمن رمان 98؛
در این تایپک داستان کوتاههای ترسناک قرار میگیرد.
*لطفا از ارسال داستانهای تکراری خودداری کنید!
***
روح دختر بچه
ساعت حدود دو نیمه شب بود و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم، مشغول رانندگی به سمت خانه بودم. من در «بیگو» واقع در...