خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

داستان کوتاه خون‌‌آشامی

  1. ZaHRa

    ^داستان کوتاه ترسناک صدایی از قبرستان^

    شب چارده ماه بود که یهو صدایی از قبرستون روستایی که برای مدت کوتاهی به انجا سفر کرده بودیم امد . ناگهان اسمان شروع به باریدن کرد. داخل خانه تنها بودم که باز هم ان صدای گوش خراش را شنیدم ٬ترسیده بودم . که ناگهان پنجره ی اتاق باز شد وبادی شدید ‌وزید، دستو پای خود را گم کرده بودم کسی در را...
  2. ZaHRa

    «داستان ترسناک کار تازه»

    کار تازه ای گیرآورده بودم باید با چند تن دیگر گور های دسته جمعی بیماران طاعونی که به تازگی کشف شده بود را می کندم و از بابت کار جدید بسیار خوشحال بودم. روز اول چند جسد عجیب پیدا شد که قسمت هایی از بدن آنها باد کرده بود ، گویا جای گاز حیوانی بود. روز دوم تعداد بیشتری از اجساد پیدا شد البته تعداد...
  3. ZaHRa

    |داستان کوتاه ترسناک عروس شب|

    از روستای کناری ما یه راه خاکی از وسط جنگل های سیاه می گذره که چنتا ده و بهم وصل می کنه. راجب اون راه زیاد حرف می زنن ، می گن آخرای شب کنار اون راه یه زن خوشگل با لباس عروس می شینه که اگه کسی تنها باشه اونو می بینه. یه روز اول های شب با موتور به خونه ی یکی از دوستام در چنتا ده پایین تر رفتم که...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا