قصه ای کودکانه و آموزنده درباره مهربانی
قصه شب”ژانو و پرنده اش”: یکی از روزهای گرم تابستان بود. ژانو به همراه مادرش به بازار دهکده رفته بودند. مادر خواست کمی میوه بخرد تا با آنها مربا درست کند. ژانو دلش میخواست یک توپ داشته باشد تا بتواند در حیاط خانه شان بازی کند.
ژانو هم همراه مادر به این طرف...