مشاعره با حرف ب

moh@mad · 11/7/22

paeez81 گفت:
با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردي
اي آنکه نرفتي دمي از ياد، کجايي؟

بر جگر داغی ز عشق لاله‌رویی یافتم
در سرای دل بهشت آرزویی یافتم

عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار
تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم

paeez81 · 11/7/22

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد

moh@mad · 15/7/22

paeez81 گفت:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد

بلای عشق را جز عاشق شیدا نمیداند
به دریا رفته میداند مصیبت های توفان را

Alone.wolf · 21/7/22

moh@mad گفت:
بلای عشق را جز عاشق شیدا نمیداند
به دریا رفته میداند مصیبت های توفان را

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم

moh@mad · 21/7/22

Alone.wolf گفت:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم

به دنبال کسی جامانده از پرواز میگردم
مگر بیدار سازد غافلی را غفلی دیگر

Alone.wolf · 22/7/22

moh@mad گفت:
به دنبال کسی جامانده از پرواز میگردم
مگر بیدار سازد غافلی را غفلی دیگر

بر آستان جانان گــر سر تـوان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

SelmA · 22/7/22

بــــــار محبــت از همــــــه بــاری گران تر است
وان کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

moh@mad · 2/8/22

Ghoolagh گفت:
بــــــار محبــت از همــــــه بــاری گران تر است
وان کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی

متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت

SaNia♡ · 5/8/22

با آنکه ز ما هیچ زمان یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد، کجایی؟

moh@mad · 12/8/22

سانیا بهمنی گفت:
با آنکه ز ما هیچ زمان یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد، کجایی؟

به سرت گر همه افاق به هم جمع شوند
نتوان برد هوای تو برون از سر ما

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی