خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حسینshhhhh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
3
امتیاز
71
سن
23
زمان حضور
12 دقیقه
سلام دوستان

اسم یک رمان خارجی که یادم رفته و اگر می تونید لطف کنین و بهم بگید:

داستان یک دختره که با پدرش از شهرشون به یک مکان جدید رفتن.

دختره مادرش و از دست داده و خیلی احساس تنهایی می کنه.

یک صبح که دیر به مدرسه می رسه، برای قانع کردن معلمشون الکی از خودش یه ماجرایی در میاره تا دیر اومدنش رو توجیه کنه و می گه که یک آقای ناشناسی اونو تعقیب کرده.

بعد این قضیه اون شخصیت خیالی که درست کرد، وارد زندگی می شه و دختر کوچولو سعی می کنه که به روشی از دستش خلاص بشه و باعث به وجود اومدن ماجرا هایی می شه.


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: ~ریحانه رادفر~، Armita.M و Whisper

goli.e

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/8/20
ارسال ها
494
امتیاز واکنش
3,621
امتیاز
228
زمان حضور
48 روز 13 ساعت 42 دقیقه
خسته نباشید رمانی بود که اسم شخصیت هاش امیر و ساحل بودن که طی یه اتفاق ازدواج اجباری میکنن وپسره هم به خوانندگی علاقه داره و با کمک پدر دختره موفق میشه استودیو خودشو تا سیس کنه و خواننده بشه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: ~ریحانه رادفر~

Dorsa#

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
71
سن
15
زمان حضور
45 دقیقه
سلام
یه رمان بود که دختره خارج با پدر و مادرش زندگی میکرد پدره بدهی بالا میاره و ممنوع خروج میشه و دختره مجبوره بیاد ایران تا بدهی پدرش رو بده وقتی میاد ایران سوار تاکسی میشه و اون تاکسی ران میخواد بهش بی احترامی کنه که از دستش فرار میکنه و وارد خونه یه پسر میشه ( پسره فکر کنم اسمش باربد یا رامبد بود) پسره بهش اجازه میده اون شب اونجا باشه بعدش که میرن اداره پلیس و ......متوجه میشن کسی که پدر دختره بهش بدهی داره همون پسرست و شریکش که اتفاقاتی میوفته که عاشق هم میشن و دختره متوجه میشه بابا و مامانش پدر و مادر واقعیش نبودن و پول گرفتن تا دختره رو بزرگ کنن و پدر و مادر خودش رو پیدا میکنه و در اخر پنج قلو فکر کنم حامله میشه اگر کسی اسم رمان رو میدونه بگه لطفا


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • قهقهه
  • تعجب
Reactions: ~ریحانه رادفر~ و Whisper

Whisper

قناری رمان ۹۸
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
520
امتیاز واکنش
11,147
امتیاز
303
زمان حضور
95 روز 8 ساعت 17 دقیقه
سلام
یه رمان بود که دختره خارج با پدر و مادرش زندگی میکرد پدره بدهی بالا میاره و ممنوع خروج میشه و دختره مجبوره بیاد ایران تا بدهی پدرش رو بده وقتی میاد ایران سوار تاکسی میشه و اون تاکسی ران میخواد بهش بی احترامی کنه که از دستش فرار میکنه و وارد خونه یه پسر میشه ( پسره فکر کنم اسمش باربد یا رامبد بود) پسره بهش اجازه میده اون شب اونجا باشه بعدش که میرن اداره پلیس و ......متوجه میشن کسی که پدر دختره بهش بدهی داره همون پسرست و شریکش که اتفاقاتی میوفته که عاشق هم میشن و دختره متوجه میشه بابا و مامانش پدر و مادر واقعیش نبودن و پول گرفتن تا دختره رو بزرگ کنن و پدر و مادر خودش رو پیدا میکنه و در اخر پنج قلو فکر کنم حامله میشه اگر کسی اسم رمان رو میدونه بگه لطفا
یکی دیگم نوشته همین خلاصه‌رو بگردی پیدامیشه اسمش:)


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ~ریحانه رادفر~

کوثر2423

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
71
سن
33
زمان حضور
38 دقیقه
سلام
یه رمان بود دختره فکر کنم با پسر عمه اش نامزد بود بعد اینا سر یه ماجرایی نامزدیشون بهم میخوره ولی دختره چون تو دوران نامزدی با پسره رابـ*ـطه داشته دیگه همه یخواستگاراشو رد میکنه
تا اینکه خونوادگی تصمیم میگیرن برن شهرستان زندگی کنن اونجا دختره میره تو شرکت دوست پدرش مشغول به کار میشه بعدم کم کم عاشق پسرش که اسمش محسن بود (فکر کنم) میشه و باهم ازدواج میکنن


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: ❁کوکے❁ و ~ریحانه رادفر~

Maraaaal

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
3
امتیاز
71
سن
22
زمان حضور
30 دقیقه
سلاااام وقتتون بخیر
لطفا اگر جوابشو می دونید حتما جواب بدبد چون دیگه دارم دیوونه میشم و اسمشو یادم‌نمیاد
اسم دختره رو یادم نیست و فقط یادمه که رمان به صحنه ای که دختره توی شمال بود و می خواست خودکشی کنه که به پسر نجاتش داد شروع شد و داستان از این قرار بود که دختره به وسیله ی دوست مامانش فرافکنی انجام داده بود و اون دوست مامانش انگار شیطان رو به روح دختره متصل کرده بود(که اولش دختره فک می کرد این فرشته ی نگهبانشه)و حالا دختره مجبور بود هرکاری که اون میگه رو انجام بده و یادنه که یکی از کاراشم این بود که باید می خوابید و فرافکنی انجام میداد ور حس می رفت پیش جسم خوابیده ی یه آدم که اسمش فکر می کنم بهروز بود و بهش می گفت که تو فردا باید داداشتو بکشی..دختره هم مجبور بود انجام بده
توی اسم رمانم یه چیزی مثل خلاء یا معکوس یا منفی بود


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
  • تعجب
Reactions: ❁کوکے❁، ~ریحانه رادفر~ و Whisper

E. S

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
4
امتیاز
71
سن
37
زمان حضور
21 دقیقه
من ی چند وقت پیش ی رمانی خوندم اسمش یادم نیست خلاصش اینه ک دختره از روستا ب شهر میاد برای کار بعد از اونجایی ک پسر عمع اش تو شهره میره خونه اون. پسر عمه اش هم ی مغازه ی بزرگ لوازم ارایشی داره. بعد چند وقت پسر عمه اش ب دختره پیشنهاد کار تو مغازش رو میده. دختره چون سیبیل داره همه مسخره
میکردن بعد ی مدت دوست صمیمی پسر عمه دختره عاشق دختره میشه ازدست طرف هم خود پسر عمه دختره عاشقش میشه. کسی اسم این رمانرو میدونه؟


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: ❁کوکے❁ و ~ریحانه رادفر~

E. S

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
4
امتیاز
71
سن
37
زمان حضور
21 دقیقه
سلام ی رمان خونده بودم اسمش یادم رفته خلاصش این بود ک دختره از روستا میره ب شهر برای کار و توی اون مدت هم خونه پسر عمه اش (فک کنم اسمش علی بود) میمونه بعد این پسر عمه اش ی مغازه بزرگ لوازم ارایشی داره و دختره پیشنهاد میده ک توی مغازش کار کنه. اولا چون سیبیل داشت همه مسخره میکردن بعد ی مدت دوست صمیمی پسر عمه ی دختره عاشق دختره میشع از ی طرف هم خود پسر عمه ی دختره عاشق دختره میشه. اسمشو میدونین؟؟؟؟؟؟


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: ❁کوکے❁ و ~ریحانه رادفر~

n.c

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
71
سن
14
زمان حضور
21 دقیقه
سلام من یه رمانی رو خیلی وقت پیشخوندم و اسمش یادم نیست
داستان در مورد دو دختر به اسم های بارانا و دریاست که دختر دایی دختر عمه اند . بعدطرفدار دو خواننده هستند . بعد این دو خواننده دو شمال یک کنسرت میگذارند و این دو دختر هم برای کنسرت میروند . ولی خانواده هر جفت انهادر راه برای اینکه به دنبال دخترا بیان توی تصادف کشته میشن . بعد از اتفاقاتی که یادم نمیاد اینا مجبور میشن خدمتکار دو خواننده شوند . و در اخر هم عاشق هم میشوند
همینشو یادمه و خیلی دلم میخواد دوباره بخونمش :kissingheart::confused.::aiwan_light_yes:


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: ❁کوکے❁ و ~ریحانه رادفر~

Arti

مدیر آزمایشی تالار معماری
مدیر آزمایشی
  
عضویت
6/9/20
ارسال ها
523
امتیاز واکنش
3,689
امتیاز
228
سن
21
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 50 دقیقه
سلام
یه رمانی بود، که دختره خونوادش فقیر بودن و باباش مرده.
خودشو شبیه پسرا می‌کرد و می‌رفت سرکار بعد یه روز داییش اونو پیدا می‌کنه و میرن عمارت پدر بزرگش که پولدار بودن.اسم پسره هم فکر کنم سامیار بود.دختره بعد از ابراز علاقه، پسره ردش می‌کنه و همش بهش می‌گه که مگه تو غرور نداری؟


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: ❁کوکے❁
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا