خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_نوزده
چهارسال پیش

از پشت درختی که نزدیک در بود سرک کشیدم،از پایه های فلزی چیده شده توی حیاط نور سفیدرنگی حیاطو روشن میکرد.
_یعنی این پسره کی بود؟
همه فکرای توی سرمو پس زدم و یواش یواش رفتم سمت در نگهبانا رفته بودن پشت اتاقکی که کنار دیوار ته باغ بود.
توی کوچه تاریک بود خیلی تاریک
قدماموبلند برداشتم و باسرعت از در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 25 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست

چشمامو تنگ کردم.
_کسی که به شما گفته منو ببرین هرجا که خواستم کیه؟
پیر مرد بازم لبخند زد و گفت
راننده ناشناس:بهتره سریع تر سوار شین قبل از اینکه متوجه نبودنتون بشن و بیفتن دنبالتون.
باشنیدن حرفای منطقی پیر مرد دوباره ترس تو وجودم ریشه زد.
_میشه منو ببرین تهران؟
راننده ناشناس:شما سوار بشید میبرم.
سریع سوار شدمو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 26 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست ویک

سرشو بلند کردو گفت
راننده ناشناس:برای اینکه بهمون شک نکنن
اینطوری بهتره جلب توجه نمی کنه
ممکنه تو کوچه اون ویلا دوربین مداربسته بوده باشه
_واوچقدرپلیسی
منم خم شدمو گفتم
_منم میتونم کمکتون کنم؟
راننده ناشناس:چراکه نه کار خیلی راحتیه
منم خم شدم و دستمو کشیدم به لبه در ماشین و شروع کردم به کندن لایه نازک زرد رنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 25 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست ودو

چهارسال پیش

_عجب خوابی کردما
تاچشمام‌بازشدن‌شهینو دیدن که با سرعت از رو شکمم رد شد
_پریوش
پریوش:بله خیر
_پراتو دونه دونه میکنم
صاف نشستم شهین از زیر پتو زد شدوروی پام‌نشست
باچشمای خمار خیره شدم بهش
_مگه اینکه دستم به پریوش نرسه،توام که از خدا خواسته میای بیرونو خونه زندگی دسته گلمو میکنی تویله
دستامو بردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 25 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست وسه

سرمو به تاج تـ*ـخت کوبیدم
_یاامام زاده بیژن
سمیرا:مراقب خودت‌نباش زیاد مقاومت نکن شاید شام نشد ولی یه حلوا بخوریم
بای عزیزم
گوشی قطع شد
_ابلفض فاتحم خوندس
شهین اومد از رو پام رد شه که تو یه حرکت گرفتمش
_توهم‌شدی قوز بالا قوز
گوشی رو پرت‌کردم رو میزو از جام بلند شدم
به سمت لونه شهین رفتموانداختمش سرجاش و درکشویی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 25 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست وچهار
سرمو تکون دادمو بایه دستمال رفتم سمتش آروم پاهای صابونی و خیسشو پاک کردم. گرفتمش و به خودم فشردمش.
_دیگه شهینو نیار بیرون خونه رو کثیف میکنه
پریوش:بله خیر
بردمش سمت قفسش وگفتم
_اینجا بشین برم براتون غذابیارم
بعد از غذاگذاشتن برای هرسه تاشون رفتم سمت اتاق خواب تا آماده بشم
جلوی آینه وایسادم موهامو بافتم یکم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 24 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست وپنج

زمان حال

-ببخشیداقا میتونم اسمتونو بپرسم؟
راننده ناشناس:آره دختر جون اسمم قاسمه
_میتونم بابا قاسم صداتون کنم؟
باباقاسم:آره دختر گلم هر طور دوست داری صدا کن
-چقدر مونده تا برسیم تهران؟
باباقاسم:یه دوربع دیگه میرسیم حالا کجای تهران میخوای بری تهران هزار تا شهرو شهرستان داره
-تهرانپارس اخه خونه خاله بابام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 22 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_بیست وشش

غریبه:پسره عوضی دوبرابر چیزی که قیمتش بود خونرو بهمون فروخت
من که راضی نیستم ایشالا که از گلوتون پایین نره
دیگه هیچ‌چیزو‌نمیشنیدم
گیرآدمای اصلانی می افتادم
آخه چرا من نباید یه روزخوش ببینم
از در خونه دور شدمو به سمت خیابون به راه افتادم
زنی که در رو باز کرده بودبلند دادزد
غریبه:روانی
درخونه رو محکم‌به هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 22 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام

پارت_بیست وهفت

خم شدمو کمربندشو باز کردم
خدایا حالا‌چیکار کنم کم بدبختی داشتم
چیزیم نیست که باهاش به جایی زنگ بزنم
آخه ازدست من چه کاری برمیاد اه
باهر بدبختیی بود راننده ماشینو کشیدم بیرون ماشین
اونقدر سنگین بود که مهره های کمرم داشتن بیرون میزدن
-خداجون خودت کمکم کن .این چرا انقد سنگینه
چند متر اون مردو کشیدم جونم ته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 20 نفر دیگر

Zahra_komando

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/20
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,328
امتیاز
203
سن
23
محل سکونت
کرج
زمان حضور
21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام

پارت_بیست وهشت

خم‌شدم‌سمت مرد جوون دوباره انگشت اشاره و وسطمو روی رگ برجسته گردنش گذاشتم هیچ چیزی حس نکردم
نبضش نداشت قلبش نمیزد
سرمو نزدیک صورتش بردمو قفسه سینشو نگاه کردم
بالا و پایین نمیشد گونمو سمت دهن و بینیش بردم
هیچ چیزی حس نکردم
یاد دوره ای که توی دبیرستان برای کمک های اولیه دیده بودم افتادم
اما ترس توی دلم در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 20 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا