مشاعره با حرف ف

moh@mad · 4/2/24

mobinaa_pasha گفت:
فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد

دودش به سر درآمد و از پای درفتاد

فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد

اینها که من از جفای هجران دیدم
یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد

YeGaNeH · 20/2/24

فلک همیشه به کام یکی نمی‌گردد،
که آسیای طبیعت، به نوبت است ای دوست!

- شهریار

moh@mad · 28/2/24

YeGaNeH گفت:
فلک همیشه به کام یکی نمی‌گردد،
که آسیای طبیعت، به نوبت است ای دوست!

- شهریار
[/QUOT
E]

فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا
ز گردش نیست حاصل غیر مشتی خار و خس ما را

فرو رفتیم عمری گرچه در دریا چو غواصان
نیامد گوهری در کف به جان بی نفس ما را

-FãTéMęH- · 6/6/24

moh@mad گفت:
فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا
ز گردش نیست حاصل غیر مشتی خار و خس ما را

فرو رفتیم عمری گرچه در دریا چو غواصان
نیامد گوهری در کف به جان بی نفس ما را

فریاد او در گنبد افلاک پیچید
چون مادران داغدیده ناله سر کرد

moh@mad · 11/6/24

-FãTéMęH- گفت:
فریاد او در گنبد افلاک پیچید
چون مادران داغدیده ناله سر کرد

فهم عاقل را به عاشق راه نیست
هر چه گویم باز میگویی که چیست
باید اول ترک هوشیاری کنی
عشق را در خویشتن جاری کنی
هر زمان گشتی تو سرخوش جام عشق
خویش را انداختی در دام عشق
آن زمان شاید بدانی عشق چیست

مولانا

برچسب‌ها: دو بیتی و تک بیتی, شعر ناب, دوبیتی عا

~NIKA~ · 12/6/24

moh@mad گفت:
فهم عاقل را به عاشق راه نیست
هر چه گویم باز میگویی که چیست
باید اول ترک هوشیاری کنی
عشق را در خویشتن جاری کنی
هر زمان گشتی تو سرخوش جام عشق
خویش را انداختی در دام عشق
آن زمان شاید بدانی عشق چیست

مولانا

برچسب‌ها: دو بیتی و تک بیتی, شعر ناب, دوبیتی عا

فاتحه ای چو آمدی
بر سر خسته ای بخوان
لـ*ـب بگشا که می دهد..
لعل لـ*ـبت به مرده جان!

moh@mad · 12/6/24

~NIKA~ گفت:
فاتحه ای چو آمدی
بر سر خسته ای بخوان
لـ*ـب بگشا که می دهد..
لعل لـ*ـبت به مرده جان!

فرق دارد معنی تنهایی و تنها شدن
کوه بی فاتح کجا و دشت های بی سوار

جای پایت را اگر چه برفها پوشانده اند
جای زخمت ماند شد آتشفشانی بی قرار

-FãTéMęH- · چهارشنبه در 07:04

moh@mad گفت:
فرق دارد معنی تنهایی و تنها شدن
کوه بی فاتح کجا و دشت های بی سوار

جای پایت را اگر چه برفها پوشانده اند
جای زخمت ماند شد آتشفشانی بی قرار

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

هوشنگ ابتهاج

MēLįKąღ · چهارشنبه در 08:57

فریاد که ازعمرجهان هر نفسی رفت

دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

-FãTéMęH- · چهارشنبه در 12:42

MēLįKąღ گفت:
فریاد که ازعمرجهان هر نفسی رفت

دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان
لـ*ـب بگشا که می‌دهد، لعل لـ*ـبت به مرده جان

فراز و شیب بیابان عشق، دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد؟!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ویژه انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین