مشاعره با حرف ش

Delvin22 · 30/9/23

شـادم که بعد وصـل تو باز اینسان

در" عشــق بی زوال " تو می گریم

moh@mad · 30/9/23

Delvin22 گفت:
شـادم که بعد وصـل تو باز اینسان

در" عشــق بی زوال " تو می گریم

شکوه دارم از کسی که با دلم یاری نکرد
دل به او بخشیدم و هرگز وفاداری نکرد

-FãTéMęH- · 2/10/23

شبی بیدار دار آخر خدا را

چو صد شب داشتی نفس وهوا را

عطار

Delvin22 · 2/10/23

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد

که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد

-FãTéMęH- · 2/10/23

شوق می‌گوید ڪه آسان نیست بی او زیستن
صبر می‌گوید ڪه باکی نیست، گو دشوار باش

وحشی بافقی

Delvin22 · 2/10/23

نوشیدنی شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم

moh@mad · 4/10/23

Delvin22 گفت:
نوشیدنی شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم

شقایق ها همه تصویر عشقند
گریزان از سـ*ـیاست های عشقند

دل پر خونشان خالی ز نیرنگ
زمانه بد به این دلهایشان کرد

-FãTéMęH- · 4/10/23

شب که در بستم و سرخوش از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
فرخی یزدی

moh@mad · 5/10/23

-FãTéMęH- گفت:
شب که در بستم و سرخوش از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
فرخی یزدی

شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته

ز تو کار بسته دارم دل و جان خسته دارم
بدر طبیب عشقم به امیدها نشسته

-FãTéMęH- · 13/11/23

شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت

بر آتش غم خنده‌زنان شاد بسوخت

اوحدی مراغه ای

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی