مشاعره با حرف گ

~NIKA~ · 14/8/23

moh@mad گفت:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

گر شاخه‌ها دارد تری
ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری:)

moh@mad · 14/8/23

~NIKA~ گفت:
گر شاخه‌ها دارد تری
ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری:)

گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما

ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد
خوابت که می‌بندد چنین اندر صباح و در مسا

~NIKA~ · 16/8/23

moh@mad گفت:
گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما

ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد
خوابت که می‌بندد چنین اندر صباح و در مسا

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم:)

moh@mad · 16/8/23

~NIKA~ گفت:
گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم:)

گم شدن در گم شدن دین منست
نیستی در هست آیین منست

تا پیاده می‌روم در کوی دوست
سبز خنگ چرخ در زین منست

(SINA) · 7/9/23

گر به فقرت ناز باشد ژنده برگیر و برو
نزد این سلطان ما آن جمله جز زنار نیست
گر تو نور حق شدی از شرق تا مغرب برو
زانک ما را زین صفت پروای آن انوار نیست

moh@mad · 7/9/23

(SINA) گفت:
گر به فقرت ناز باشد ژنده برگیر و برو
نزد این سلطان ما آن جمله جز زنار نیست
گر تو نور حق شدی از شرق تا مغرب برو
زانک ما را زین صفت پروای آن انوار نیست

گه در طلب وصل مشوش باشیم
گاه از تعب هجر در آتش باشیم

چون از من و تو این من و تو پاک شود
آنگه من و تو بی من و تو خوش باشیم

Delvin22 · 12/9/23

moh@mad گفت:
گه در طلب وصل مشوش باشیم
گاه از تعب هجر در آتش باشیم

چون از من و تو این من و تو پاک شود
آنگه من و تو بی من و تو خوش باشیم

گر نمي کوشي به درمانم به آزارم مکوش مرهم دل نيستي، بر سينه پيکاني چرا؟

moh@mad · 14/9/23

Delvin22 گفت:
گر نمي کوشي به درمانم به آزارم مکوش مرهم دل نيستي، بر سينه پيکاني چرا؟

گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم

در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم

~Hasti~ · 18/9/23

گر حيات جاودان بي عشق باشد مرگ
باشد
ليک مرگ عاشقان باشد حيات جاودان

Delvin22 · 18/9/23

~Hasti~ گفت:
گر حيات جاودان بي عشق باشد مرگ
باشد
ليک مرگ عاشقان باشد حيات جاودان

گاه از غم او دست ز جان میشوئی
گه قصهٔ آ، به درد دل میگوئی

سرگشته چرا گرد جهان میپوئی
کو از تو برون نیست کرا میجویی....

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار زبان

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین