مشاعره با حرف د

paeez81 · 1/1/23

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

moh@mad · 4/1/23

paeez81 گفت:
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
جمله شاهانند آن جا بندگان را بار نیست

Moubina · 4/1/23

moh@mad گفت:
در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
جمله شاهانند آن جا بندگان را بار نیست

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا ک راز پنهان خواهد شد اشکارا

moh@mad · 5/1/23

Moubina گفت:
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا ک راز پنهان خواهد شد اشکارا

درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم

ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

Morad · 5/1/23

moh@mad گفت:
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم

ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

moh@mad · 5/1/23

Morad گفت:
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است
دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

زیرا که خدا نخفت و پاکست ز خواب
مجنون خدا بدان هم از خواب جداست

Morad · 5/1/23

moh@mad گفت:
دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است
دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

زیرا که خدا نخفت و پاکست ز خواب
مجنون خدا بدان هم از خواب جداست

در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

moh@mad · 5/1/23

Morad گفت:
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت
یار اگر اینست بالله می توان از جان گذشت

از خیال آن قد رعنا گذشتن مشکلست
راست میگویم بلی از راستی نتوان گذشت

Morad · 5/1/23

moh@mad گفت:
دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت
یار اگر اینست بالله می توان از جان گذشت

از خیال آن قد رعنا گذشتن مشکلست
راست میگویم بلی از راستی نتوان گذشت

دلی کـــز معرفت نــور و صفا دید

به هر چیزی که دید اول خدا دید

moh@mad · 5/1/23

Morad گفت:
دلی کـــز معرفت نــور و صفا دید

به هر چیزی که دید اول خدا دید

دلا، گر عاشقی بنشین که جانانت برون آید
بر آن در منتظر میباش، تا جانت برون آید

اگر صد سال آب از گریه بر آتش زند چشمم
هنوز از سـ*ـینه من سوز هجرانت برون آید

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین