خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SelmA

مدیر تالار بیوگرافی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
11/2/22
ارسال ها
2,312
امتیاز واکنش
42,774
امتیاز
418
سن
18
محل سکونت
قلبِ زی‌زی جونم.
زمان حضور
113 روز 16 ساعت 52 دقیقه
من نوشتم این سخن از بهر دوست
تا بداند این دلم در فکر اوست
من باشم و وی باشد و می باشد و نی

کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی

من گه لـ*ـب وی بـ*ـو*سم وی گه لـ*ـب می

من سرخوش ز وی باشم و وی سرخوش ز می


مشاعره با کلمه‌ی من

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,975
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من باشم و وی باشد و می باشد و نی

کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی

من گه لـ*ـب وی بـ*ـو*سم وی گه لـ*ـب می

من سرخوش ز وی باشم و وی سرخوش ز می


من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا
یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا
گر بود شایستهٔ غم خوردن تو جان من
این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا


مشاعره با کلمه‌ی من

 
  • تشکر
Reactions: SelmA

SelmA

مدیر تالار بیوگرافی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
11/2/22
ارسال ها
2,312
امتیاز واکنش
42,774
امتیاز
418
سن
18
محل سکونت
قلبِ زی‌زی جونم.
زمان حضور
113 روز 16 ساعت 52 دقیقه
من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا
یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا
گر بود شایستهٔ غم خوردن تو جان من
این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا
من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست
پیداست از آن میان چو بربست کمر
تا من ز کمر چه طرف خواهم بربست


مشاعره با کلمه‌ی من

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,975
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست
پیداست از آن میان چو بربست کمر
تا من ز کمر چه طرف خواهم بربست
من خاک آن بادم که او بوی دلارام آورد
در آتشم ز آب رخش کاب رخ من می‌برد
آنکو لـ*ـبش گاه سخن هم طوطی و هم شکرست
طوطی خطش از چه رو پر بر شکر می‌گسترد


مشاعره با کلمه‌ی من

 

matieh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/1/23
ارسال ها
304
امتیاز واکنش
525
امتیاز
133
سن
19
محل سکونت
پس کوچه‌ های خیس شهر
زمان حضور
3 روز 21 ساعت 59 دقیقه
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی


مشاعره با کلمه‌ی من

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,975
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی


من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را
کی توانم برکشید از سـ*ـینه پیکان تو را

گر بدینسان نرگس سرخوش تو ساغر می‌دهد
هوشیاری مشکل است البته مستان تو را


مشاعره با کلمه‌ی من

 

matieh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/1/23
ارسال ها
304
امتیاز واکنش
525
امتیاز
133
سن
19
محل سکونت
پس کوچه‌ های خیس شهر
زمان حضور
3 روز 21 ساعت 59 دقیقه
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد سحر شد بامداد امد؟
فریبت می‌دهد بر اسمان
این سرخی بعد از سحرگه نیست:shyb:


مشاعره با کلمه‌ی من

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,975
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد سحر شد بامداد امد؟
فریبت می‌دهد بر اسمان
این سرخی بعد از سحرگه نیست:shyb:
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم

در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم


مشاعره با کلمه‌ی من

 

matieh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/1/23
ارسال ها
304
امتیاز واکنش
525
امتیاز
133
سن
19
محل سکونت
پس کوچه‌ های خیس شهر
زمان حضور
3 روز 21 ساعت 59 دقیقه
من از ورع، مِی و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

کنون به آبِ مِی لعل، خرقه می‌شویم
نصیبهٔ ازل از خود، نمی‌توان انداخت


مشاعره با کلمه‌ی من

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,975
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من از ورع، مِی و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

کنون به آبِ مِی لعل، خرقه می‌شویم
نصیبهٔ ازل از خود، نمی‌توان انداخت


من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا؟
گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم ترا

افتاده بر خاک درت، خوش آنکه آیی بر سرم
تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم ترا


مشاعره با کلمه‌ی من

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا