مشاعره با اشعار بابا طاهر

moh@mad · 7/10/21

کوثر پورخضر گفت:
ته که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
بجانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی

یکی برزیگرک نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

~ĤaŊaŊeĤ~ · 23/12/21

ته که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
بجانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی

-PANAHツ · 25/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
ته که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
بجانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی

یکی برزیگری نالون در این دشت
به چشم خون فشان آلاله می کشت

همی گشت و همی گفت ای دریغا
که باید کشتن و هشتن در این دشت

moh@mad · 28/12/21

-PANAHツ گفت:
یکی برزیگری نالون در این دشت
به چشم خون فشان آلاله می کشت

همی گشت و همی گفت ای دریغا
که باید کشتن و هشتن در این دشت

تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا
زشوق مسکن و داد غریبی
به سـ*ـینه آتشی دیرم خدایا

کوثر پورخضر · 8/1/22

moh@mad گفت:
تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا
زشوق مسکن و داد غریبی
به سـ*ـینه آتشی دیرم خدایا

اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاکو
نخواهم دوخت تا روز قیامت

moh@mad · 11/1/22

کوثر پورخضر گفت:
اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاکو
نخواهم دوخت تا روز قیامت

تویی آن شکرین لـ*ـب یاسمین بر
منم آن آتشین دل دیدگان تر
از آن ترسم که در آ*غو*شم آیی
گدازد آتشت بر آب شکر

Mahii · 11/1/22

moh@mad گفت:
تویی آن شکرین لـ*ـب یاسمین بر
منم آن آتشین دل دیدگان تر
از آن ترسم که در آ*غو*شم آیی
گدازد آتشت بر آب شکر

دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد

moh@mad · 11/1/22

Mahii گفت:
دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد

دلا از دست تنهایی به جانم
ز آه و نالهٔ خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی
کند فریاد مغز استخوانم

Mahii · 11/1/22

moh@mad گفت:
دلا از دست تنهایی به جانم
ز آه و نالهٔ خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی
کند فریاد مغز استخوانم

دلا در عشق تو صد دفترستم

که صد دفتر ز کونین ازبرستم

منم آن بلبل گل ناشکفته

که آذر در ته خاکسترستم

دلم سوجه ز غصه وربریجه

جفای دوست را خواهان ترستم

moh@mad · 15/1/22

Mahii گفت:
دلا در عشق تو صد دفترستم

که صد دفتر ز کونین ازبرستم

منم آن بلبل گل ناشکفته

که آذر در ته خاکسترستم

دلم سوجه ز غصه وربریجه

جفای دوست را خواهان ترستم

مرا عشقت ز جان آذر برآره
زپیکر مشت خاکستر برآره

نهال مهرت از دل گر ببرند
هزاران شاخه دیگر برآره

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

عضو تازه وارد انجمن

کاربر ممتاز

کاربر فعال انجمن

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین