خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
نام رمان: جنا
نویسنده: امینا اخوان
ژانر: ترسناک، علمی تخیلی
خلاصه:
مادر... چه واژه‌ی سنگینی
اما مادر بودن سنگین تر
نمی‌دانم چه رازی میان تمام مادر های دنیاست، انگار عهد بسته‌اند، عهد بر مهربان بودن، مهربان ماندن، دلخور نشدن، کینه نگرفتن، عهدی ناگفته و نابسته که خود به خود در دلها شکل گرفته و محکم شده و چون حضاری محکم تنیده شده به دور دلهای آنها
و اما عشق، واژه ای نیل گون، خونین رنگ، به اندازه‌ی نیلی ارامش بخش و به اندازه‌ی قرمز، گستاخ و رام نشدنی، حسی که تورا درگیر می‌کند و هوش را از سرت می‌پراند، حسی که ذهنت را زایل می‌کند و تنها احساساتت را باقی خواهد گذاشت
و امان از وقتی که مادر بودن و عشق تلفیق شوند... غوغا می‌کنند این دو!
همچون منی که ناخواسته جگر گوشه‌ام را در خطر انداختم، و برای نجاتش خود را در باتلاق حوادث پرتاب کردم، و همان عهد نابسته‌ای که زندگیمان را دست خوش اتفاقات مرموزی خواهد کرد، که چندان طبیعی نیست

خلاصه‌ی کلی رو خدمت ناظر اعلام میکنم
سلام. ناظر شما Narín✿ . منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید. ~ROYA~ رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Narín✿ و EM_AKHAVAN

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
اسم رمان :سرنوشت وارونه
ژانر:عاشقانه درام غمگین
ناظر:متینا کوثری
خلاصه :دخترک روستایی که برادر بزرگش مرتکب قتل میشود و حال باید پدر دختر بین جان پسرش و دادن دخترش به عنوان خون بس به خانواده مقتول یکی را انتخاب کند
سلام. ناظر شما خودم. منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
به نام خالق هستی بخش

نام رمان:حبیب

نویسنده:نور7371

ژانر:عاشقانه،تراژدی


مقدمه:

نگین انگشترذهنم! ای خالق هستی بخش،

در ذهن کوچکم تو خورشید تابانی هستی که

میتابی تا اقیانوس نوشتنم پرآب تر شود.

جانا!محکم تر کن قلمم و ذهنم را که هر چه تو خواهی همان میشود.

خلاصه:

بخیل و حسود چون سمی درون زندگی اش پخش شد. نمی دانست چه گناهی کرده که این گونه حسادتش را میکنند تا زندگی عاشقانه اش از هم بپاشد. باو وجود مخالفت هایش توانست 20 سال زبانزد خاص و عام باشد.

اما در برابر حسادت ها و کور دلی های عده ایی نتوانست مقاومت کند. و تاوانش را با مرگش پس داد..

اما آیا پس از مرگ هم آرامش داشت؟



سلام درخواست ناظر جدی و ان لاین دارم
ناظر پیشنهادی نارین.
لطفا رسیدگی کنید ممنون:sigb::sigb:
رمان اولتون باید رد یا تایید بش تا دوباره درخواست بدین.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 

noor7371

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
8/7/21
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,060
امتیاز
153
سن
32
محل سکونت
استان فارس,شهرستان مرودشت,شهررامجرد
زمان حضور
8 روز 7 ساعت 14 دقیقه
من رمان اولمو کاملا متروکه کردم نمیخوام تایید بشه میخوام این رمان تایید بشه خواهش میکنم ناظر پیشنهادی من نارین لطفا:sigb:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 

ZahraKmi

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/20
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
986
امتیاز
203
زمان حضور
13 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نام رمان: ویکتور
نویسنده: زهرا کرماجانی
ژانر: عاشقانه، جنایی_مافیایی
خلاصه: خانواده ام با من روراست نبودند. پس تصمیم گرفتم خانواده ام را خودم انتخاب کنم. تصمیم گرفتم خودم آینده ام را رقم بزنم. حالا بعد از ده سال هیچکس منِ قبلی را نمی شناسد. خودم تصمیم گرفتم که چه چیز هایی را از من بدانند. الان فقط می توانند من را از روی پرده سینما، به عنوان یک سلبریتی موفق ببینند. اما من یک رئیس هستم که اسلحه ام همیشه همراهم است. من ویکتور هستم!


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: الهه محمدی (الهه.م)

فاطمه فرهمندنیا

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/8/21
ارسال ها
2
امتیاز واکنش
1
امتیاز
73
سن
19
زمان حضور
1 ساعت 55 دقیقه
به نام آفریننده قلم...

نام رمان:ازدواج اجباری

ژانر:عاشقانه،انتقامی
خلاصه: درباره دختری ۱۹ ساله به اسم آسمان که تو اوج جوونی بر اساس یک انتقام قدیمی خانوادش از هم میپاشه و عزیزاشو از دست
میده وناچار به یک ازدواج اجباری
حالا زندگی دخترک چی میشه؟ چه حقایقی برای لاله فاش میشه؟چقدر میتونه سختی ها وعذاب هارو تحمل کنه؟
چه اتفاقای در انتظار آسمان خانونه؟؟

درحال تایپ#


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 

ZahraKmi

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/20
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
986
امتیاز
203
زمان حضور
13 روز 6 ساعت 13 دقیقه
سلام
درخواست ناظر

نام رمان: ویکتور

نویسنده: زهرا کرماجانی
ژانر: عاشقانه، جنایی_مافیایی
خلاصه: خانواده ام با من روراست نبودند. پس تصمیم گرفتم خانواده ام را خودم انتخاب کنم. تصمیم گرفتم خودم آینده ام را رقم بزنم. حالا بعد از ده سال هیچکس منِ قبلی را نمی شناسد. خودم تصمیم گرفتم که چه چیز هایی را از من بدانند. الان فقط می توانند من را از روی پرده سینما، به عنوان یک سلبریتی موفق ببینند. اما من یک رئیس هستم که اسلحه ام همیشه همراهم است. من ویکتور هستم!


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Ryhwn

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
به نام آفریننده قلم...

نام رمان:ازدواج اجباری

ژانر:عاشقانه،انتقامی
خلاصه: درباره دختری ۱۹ ساله به اسم آسمان که تو اوج جوونی بر اساس یک انتقام قدیمی خانوادش از هم میپاشه و عزیزاشو از دست
میده وناچار به یک ازدواج اجباری
حالا زندگی دخترک چی میشه؟ چه حقایقی برای لاله فاش میشه؟چقدر میتونه سختی ها وعذاب هارو تحمل کنه؟
چه اتفاقای در انتظار آسمان خانونه؟؟

درحال تایپ#
سلام. ناظر شما Mahla_Bagheri . منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید. ~ROYA~ رو هم اد کنید‌


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Mahla_Bagheri

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
سلام
درخواست ناظر

نام رمان: ویکتور
نویسنده: زهرا کرماجانی
ژانر: عاشقانه، جنایی_مافیایی
خلاصه: خانواده ام با من روراست نبودند. پس تصمیم گرفتم خانواده ام را خودم انتخاب کنم. تصمیم گرفتم خودم آینده ام را رقم بزنم. حالا بعد از ده سال هیچکس منِ قبلی را نمی شناسد. خودم تصمیم گرفتم که چه چیز هایی را از من بدانند. الان فقط می توانند من را از روی پرده سینما، به عنوان یک سلبریتی موفق ببینند. اما من یک رئیس هستم که اسلحه ام همیشه همراهم است. من ویکتور هستم!
سلام. ناظر شما ^~SARA~^. منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید. ~PARLA~ رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: ZahraKmi

noor7371

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
8/7/21
ارسال ها
47
امتیاز واکنش
1,060
امتیاز
153
سن
32
محل سکونت
استان فارس,شهرستان مرودشت,شهررامجرد
زمان حضور
8 روز 7 ساعت 14 دقیقه
به نام خالق هستی بخش

نام رمان:حبیب

نویسنده:نور7371

ژانر:عاشقانه،تراژدی


مقدمه:

نگین انگشترذهنم! ای خالق هستی بخش،

در ذهن کوچکم تو خورشید تابانی هستی که

میتابی تا اقیانوس نوشتنم پرآب تر شود.

جانا!محکم تر کن قلمم و ذهنم را که هر چه تو خواهی همان میشود.


خلاصه:

بخیل و حسود چون سمی درون زندگی اش پخش شد. نمی دانست چه گناهی کرده که این گونه حسادتش را میکنند تا زندگی عاشقانه اش از هم بپاشد. باو وجود مخالفت هایش توانست 20 سال زبانزد خاص و عام باشد.

اما در برابر حسادت ها و کور دلی های عده ایی نتوانست مقاومت کند. و تاوانش را با مرگش پس داد..

اما آیا پس از مرگ هم آرامش داشت؟

نکته:

"این رمان واقعیه فقط اسامی به جز شخصیت اول عوض شدند"


درخواست ناظر دارم ناظر پیشنهادی "نارین"


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Ryhwn
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا