مشاعره با اشعار وحشی بافقی

paeez81 · 15/6/21

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

BARAN :) · 16/6/21

paeez81 گفت:
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

من و زخم تیزدستی که زد آنچنان به تیغم
که سرم فتاده در خاک و تنم خبر ندارد
همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد

paeez81 · 16/6/21

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها
به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها
رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی
مکن جانا که هست این موجب بی اعتباریها

paeez81 · 21/6/21

اول آن کس که خریدار شدش من بودم

باعث گرمی بازار شدش من بودم

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
اول آن کس که خریدار شدش من بودم

باعث گرمی بازار شدش من بودم

ما در مقام صبر فشردیم گام خویش
یک گام آن‌طرف ننهیم از مقام خویش
این مرغ تنگ حوصله را دانه‌ای بس است
صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش

paeez81 · 21/6/21

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کرده‌ام از تو
خواهم که حریفی چو تو خوبت بچشاند
ته ماندهٔ این رطل که من خورده‌ام از تو

paeez81 · 21/6/21

وین محبت به صد افسانه و افسون نرود

چه گمان غلط است این ، برود چون نرود

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود

چه گمان غلط است این ، برود چون نرود

دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود
دی که میمد ز جولانگاه شوخی سرخوش ناز
نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین