رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
عاقبت دیدی تمامش حرف بود؟
عاقبت دیدی کلامت زهر بود؟
صد هزار بار گفتمت؛ نگذر ز ما
صدهزار بار خندیدی و سوزاندی مرا
کلامی پرسیدم ز تو
معشوق چیست؟
گفتی همه اش درد است؛ کین دل دیوانه را معبود نیست!
#خلسه
با نگاهی ساده به چشمان تو
پی بردهام که چگونه شاد میکنی دل خسته مارا!
هر جا سخن از تو گویم برق چشمانم گواه از دل سرشار از محبتم میدهد
به چه سختی خود را به اینجا کشاندم که تو باشی همدم و غمخوار دل من
حال جانا هستی در کنج خانه بیجان و تاریک من؟
#خلسه
گمشدهای هستم
در جنگل انبوهِ؛ سیه زلف تو
به هر کجا که میروم جز آسمانی پوشیده از او نمیبینم
غرق شدهای هستم
در آبیِ چشمانت
قایق ناچیزِ؛ بودنم را در اقیانوس خود غرق میکند
سیگاری هستم
به روی لـ*ـبهای سرخ همچو رز سرختو
آری!
به گمانم که دیگر
مهمانی هستم؛ برای کنج خانه دلِ تو!
#خلسه
برای تو مینویسم که اکنون دگر شعلههای چشمانت؛ دلم را به دوست داشتنت گرم نمیکند.
اکنون برای تو خواهم نوشت!
برای تویی که تمامم بودی؛ خاک درون باغچه دلم بودی!
جانا
به گمانم زین پس هر جا نام تو باشد؛ شکوفایی اشک چشمانم همانجاست!
...
#خلسه
به گمانم خواب و خیالاتم در وصف تو
همه نادرست بود
روزی که من به خاطرت آیم
روزیست که تو ناخوشی و من ز غمهای دنیا فارغ
روزی که در پس کوچههای دلتنگیات سراغی از من نباشد
آنگاه متوجه وسعت دریای محبت من خواهی شد
که روزی چگونه لحظه لحظه خود را به خاطر تو
به سخره گرفتم
.
.
#خلسه
به دنبال زمان میدوم
به هنگام تنهایی
با کشتن احساسی در خود
نوری طلوع میکند
از جنس خشم
و جنگِ با خود، آغاز
و چنین درمانده و عاجز میمانم؛ در ویرانههای باورها تنها میمانم
اما در این تاریکی به جزمن، کیست کسی که یاورم باشد؟
کیست کسی جز من که همدمم باشد…!
#خلسه
#دریای_تلخ
...هر روز سوزانده و در برزخ زندگی خاکستر میشوم
و هر بار در من؛ مَنی میشکند
هربار در من؛ مَنی زجه زنان به دنبال نوری برای امید میگردد
ولیکن دوباره مَنی زاده میشود تا فراموش کند رنج دوزخ را
گویی هرگز تلخی را احساس نکرده
زاده شود مَنی از جنس فولاد
میرسد آن روز؛ میرسَد...
...
#خلسه
#دریای_تلخ