خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  1. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...برای خرید پسران و دختران زیبای نشسته بر مجله، از خواب صبح می‌زند! -قبل مردن، خودت رو نکش! بی رمق لبخند زد. دستی روی گره‌های گلیم کشید؛ اتاقک جان دار بود. با تمام وجود حس می‌کرد مهمان خانه بودن این چهار دیواری، با در اهنینش را. -یادم می‌مونه! #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  2. mahaflaki

    رمان آقای امید ایمان، چرا؟ | کار گروهی کاربران انجمن رمان ۹۸

    نام داستان کوتاه: آقای امید ایمان، چرا؟ نویسندگان: نرگس علی اوغلی، عسل زینتی، mahaflaki ناظر: Ryhwn ژانر: اجتماعی لینک داستان کوتاه: ویژه رمان۹۸ - داستان کوتاه آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨ خلاصه: جسور و بی پروا، همیشه حرفش را می‌زد. از هیچ چیز نمی‌ترسید و به قول اسدی، کله‌اش بوی...
  3. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...به رهایی نداشت. خوب یادش بود ان تعهد نامه‌ای را که بالاجبار امضا زد که دیگر علیه مملکتش چیزی ننویسند! زیر عهدش نزده بود. او هیچ گاه علیه وطن و مردم دوست داشتنی‌اش چیزی ننوشته بود. هیچ چیز! ماشین که متوقف شد، چشمانش را باز کرد. تکرار! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  4. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...لبخند پر رنگی روی لـ*ـبش نشاند و نگاهش را به امید دوخت. امیدی که اخرین امیدش بود. بعد از ثبت شدن آن لحظه‌ی خاص، امیرعلی نجوا کرد: -نظرتون با خرید یک روزنامه چیه؟ نگاه هردو نفر به امیرعلی خندان دوخته شد و لبخند متفکری بر لبانشان نشست. #رمان_آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  5. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...*** به ساعت نگاه انداخت. -هشت و بیست دقیقه، باید تا حالا روزنامه‌ها پخش شده باشند. فرحناز تکیه‌اش را از روی مبل برداشت و با گرفتن عینکش، بلند شد و به سمت اتاق رفت. -نقشت چیه امید؟ نگاهش را به امیرعلی که خمیازه‌کنان این را پرسیده بود دوخت. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  6. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...هم مضطرب بود اما صدای پای او هر لحظه بیشتر اعصابش را به هم می‌ریخت. در نهایت نفس عمیقی کشید و بلند شد تا به حیاط برود و از این صدای لعنتی رهایی یابد. هنوز نیمی از عرض پذیرایی را طی نکرده بود که صدای آیفون بلند شد. امید عملا از جا پرید! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  7. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...جناب! من سعیدی هستم. از طرف امید ایمان و خانوم شایخ اومدم. مرد دستی به ریش های جو گندمی پروفسوری اش کشید و با ابروی بالا رفته گفت: - خب! پس چرا نمی‌شینی؟ امیرعلی فورا واکنش نشان داد و خود را روی نزدیک ترین صندلی فلزی موجود در اتاق جای داد. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  8. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...گذرایی به آن‌ها انداخت و همانطور که در دستش جابه‌جا می‌کرد، پرسید: -برای چی این انتشارات؟ شانه‌‌ای بالا انداخت و به سمت تک اتاق خانه قدم برداشت و با بازکردن دستگیره، صدایش را به گوش او رساند. - اکبری به مقامات وصله! کاری به کارش ندارن! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  9. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...تا تنها تغییرات کلی را ببیند. -درسته... تغیر کردم! کاغذهایش را به او پس داد: - این خیلی خوبه، جلوی لو رفتنت رو می‌گیره؛ اما برای من ناراحت کنندس! با تک‌خنده‌ای ادامه داد: -بالاخره اژدهات رو غلاف کردی! -بالاخره کردم! حیف اسدی نیست که ببینه! #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  10. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...فهماند در زندان تنها نیست. لبخندش را پررنگ‌تر کرد و دستانش را به دور استکان چای گره زد. -امید ایمان! سرش را بلند کرد و نگاهش را در چشمان کهربایی او انداخت. -چند وقته آزاد شدی؟ استکان لاغر چای را بر نلبکی جا داد و لـ*ـب زد: -چند وقتی میشه. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  11. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...رفت. در حالی که کفش‌های اسپرتش را به پا می‌کرد، نگاهش را روی او نگه‌داشته بود. او حتی نمی‌دانست ناگهان چه خبر شده بود؟ بند کفشش را بست و از جا برخاست. در حالی که امید به او خیره شده بود در را قفل کرد و با چشمانی تنگ شده او را نگریست. #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  12. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...گرفت. شمرده شمرده گفت: -آروم باش؛ آروم! من خیلی وقته امید ایمان نیستم. قرار نیست چیزی تکرار بشه. با سر به مبل تک نفره اشاره کرد و ادامه داد: -بشین! اینکه می‌خندم واسه اینه اونقدرها هم امید ایمان واسه ملت مهم نیست که قلمش رو به خاطر بسپرن. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  13. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...در طرح دار خانه که باز شد، گویی حجم حجیمی از خاطرات آشنا به او حمله ور شدند و وجود چهره‌ی مرد روبه‌رو در آن شلوغی خاطرات، لبخند را از صورتش پاک کرد. لحظه‌ای بعد، دستان مردی به دور او گره خورد که سه سال از آخرین دیدارشان می‌گذشت. #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  14. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...قرمز، رنگ مورد علاقه‌ی امید چهار سال پیش بود. این امید از این رنگ نفرت داشت. از جسارتی که در خود داشت. با نفسی عمیق ساعتش را چک کرد. پنج و هفده دقیقه! نه خیر، مثل اینکه امشب خواب با او سر لج‌بازی داشت. از جا برخاست و سشوار را به برق زد. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  15. Asal_Zinati

    ■♧چت جآوید♧■

    ...خبر داره ما چقدر پشت سر هم ی پارت رو ویرایش زدیم تا به حد خوبی برسه؟ چقدر ذوق و شوق داشتیم (و داریم البته، هرچند کمرنگ‌تر) که سریع‌تر استارت تاپیک رو بزنیم؟ می‌دونید، لایک‌هاتون همه فیکه! (: #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟ لینک داستان برای کسایی که واقعا می‌خوان...
  16. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...پسر؟ مگه اجاره بها و دخل و خرج می‌ذاره هنوز تو محله عیونی باشیم؟ ادرس رو یادداشت کن. سری به تاسف تکان و فورا خودکار مشکی رنگش را بردداشت و نشانی که حوالی خیابان بهار بود را یادداشت کرد و بعد از تشکری مفصل، شب بخیر را چاشنی مکالمه اش کرد. #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  17. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...دیوانه بودند؟ اب دهانش را فرو داد و در ذهن دنبال واژه‌ای گشت تا تسکین دهد خود را و دوست یار غارش را که روزی هم پای او می‌دوید تا شنیده شود! می‌دوید اما در گوش او نیز داستان سرایی می‌کرد تا کمتر بپیچد به پر و پای فلان مقام و بهمان رییس! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  18. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...را از روی میز برداشت. کاغذها را روی میز کوچک گذاشت و با باز کردن تک کشوی میز، یادداشتی بیرون آورد. همزمان با نگاه کردن به شماره‌ی حک شده بر یادداشت کوچک، شماره‌گیری کرد و از برای هیجانی که آرام آرام به رگ‌هایش تزریق می‌شد، لبخند کمرنگ ی زد. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  19. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...و بی پروایی حاصلی جز تباه شدن بهترین روزهای زندگی‌اش نداشت. هنوز می‌خواست بنویسد؟ حرف داشت. خیلی هم داشت اما حالا که دیگر نمی‌خواست خودخواه باشد وسوسه‌های مارال شیطان وجودش می‌شد و مغزش را سوراخ می‌کرد. راست می‌گفت! امید دیگر امید نبود. #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  20. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...تصورش را می‌کرد! موهای موج دارش نامرتب در صورتش پخش شده بودند و زیر آن پارچه کیسه‌ای سیاه رنگ، حتی توان نفس کشیدن هم نداشت. قطرات عرق نشسته بر صورتش‌، عصبی‌ترش می‌کرد. کلافه دم عمیقی کشید. آن قدرها هم که ادعایش را داشت؛ نترس و جسور نبود! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا