خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: رمان_ئوین_دار

  1. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...انگار از قبل برنامه همه چیز را چیده بود گفت: - چهارشنبه عصر حرکت کنی شب اینجایی. پنجشنبه میان و بعدم جمعه صبح برمیگردی کرمانشاه. مه‌جبین که فقط می‌خواست تماس را قطع کند تا بلکه نفسی تازه کند و قلبش آرام شود، «باشه»‌ای گفت و بعد خداحافظی تماس را قطع کرد. *** #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
  2. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...را آرام نشان دهد رو به مه‌جبینی که حال در یک قدمی‌اش ایستاده بود گفت: - اون میاد منو میگیره. حالا می‌بینی. مه‌جبین دو دستش را به حالت دعایی جلو آورد و گفت: - به حق پنج تن به مرادت می‌رسی و من از شر تو و این حیدری حیدریت خلاص میشم. حالا هم بجنب دیر شد. *** #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار #ساغر_هاشمی_مقدم
  3. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...با دستمال پاک کرد و رو به مه‌جبین گفت: - بزار یه مسواک ریز بزنم و بیام. مه‌جبین حرصی کیفش را روی زمین کوباند و همانجا نشست. ابروهای درهم کشیده‌ و نفس‌های بلندش خبر از عصبانیتش را می‌داد. از لاک‌پشتی بودن سارا متنفر بود و تقریباً این برنامه‌ی هرروزشان بود. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار #ساغر_هاشمی_مقدم
  4. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...- اونو که قبلاً زدم. و سپس چشمکی زد و به دستشویی رفت. رفتار و اخلاق بی‌احساس و خشک سارا را دوست داشت. به‌ظاهر سنگ بود و ابراز احساسات کردن را نیاموخته بود؛ اما در درون کودکی بود که تشنه محبت بود و کوچک‌ترین چیزی آزارش می‌داد؛ اما هرگز چیزی را بروز نمی‌داد. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
  5. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ساک عقب کشید و گفت: - اصلا و ابدا، بچه با همه تعارف با منم تعارف؟ برو بالا میارم برات. - آخه سه طبقه‌ست. اذیت می‌شید. - وای بچه! برو بالا میارم دیگه. مه‌جبین دیگر تا طبقه‌ی سوم حرفی نزد و فقط هنگامی که خانم براتی ساک را تحویل داد، از او تشکر و قدردانی کرد. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
  6. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از حرکت ناگهانی ابراهیم جا خورده و خود را کمی جمع کرد. ابراهیم با چشمانی گرد و با صدایی که از شوق می‌لرزید گفت: - لعنتی؛ این خفن پولدار دیگه کیه؟ سپس با همان چشمان درخشان به ‌مه‌جبین نگاه کرد و ادامه داد: - رنجرور ایووکه، میفهمی؟ لعنتی چه تر و تمیز و خفنه! #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
  7. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...* زن سبزی می‌خواست خودشو بندازه تو سد، با بدبختی درش آوردن؛ باید با بابا بریم خونه‌شون ببینم چرا این کار رو کرده و ببینیم چیکار میکنیم براشون. * صبر کن تا منم باهاتون بیام * آخه تو می‌خوای بیای کجا؟ خودمون دوتا می‌ریم ببینم چی میشه؛ بمون تو خونه تا برگردیم. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
  8. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...نزدی تو سَرش، الان این‌جوری نمی‌شد! من اون روز بدبخت شدم که شدم زن تو! من اون روز بدبخت شدم که بچه‌مو، خودمو، زندگیمو دادم دست تو؛ به حرفت گوش دادم. * برو بیرون؛ برو بیرون که این‌جا جای تو نیست؛ برو بیرون نبینمت؛ برو بیرون تا نکشتمت؛ می‌گم برو بیرون! #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار #ساغر_هاشمی_مقدم
  9. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...این‌که یک هفته به عید باقی‌مانده بود هنوز برف و سرما بود. بر روی سکوی سیمانی زیر پنجره نشست و سرش را به پنجره انباری تکیه داد. به آمدن وجیهه و دخترک بیچاره فکر می‌کرد. به این‌که دخترک چه برنامه‌هایی برای سال جدیدش داشته و حال تمام برنامه‌هایش زیر خاک است. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار #ساغر_هاشمی_مقدم
  10. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...خاطر باران‌های سیل آسای اخیر، هنوز بوی نم می‌دهد و بر روی دیوار‌های گچ‌کاری شده‌اش لکه‌های زردی که ناشی از نفوز آب است، خودنمایی می‌کند. گل‌ها را درون شیشه مربا‌های پُر آب دور تا دور اتاق می‌چیند و بعد انگشتش را به نشانه تهدید برای مهبد و محمد بالا می‌برد. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
  11. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ز سایه‌های تاریک در دل شب، خوفناک‌تر نبودن توست! زین پایه‌‌ی عشق را منزه کردم به شفقتی دور از ریا. تو را به این دار فنا، به شبنم روی گل‌ها، به طینت زلال دل‌ها به بهشتی از حور و پریا، ندهم به کس تو را. می‌بینی جان جانانم، که در قلب تو مهمانم؟ #اوزان_نویس #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار #ساغر_هاشمی_مقدم
  12. Saghár✿

    در حال تایپ رمان ئوین‌دار (جلد دوم رمان آی‌سونا) | Saghar کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...کوه‌های زاگرس بلندترین آسمان خراش‌ها محسوب می‌شوند، دختری بر پیکر غرب می‌خفتد تا شاید زمزمه‌ی عشق در خواب گیسوان بلوطی رنگش را نوازش کند. و درست زمانی که ذهن آشوب گذشته را به خاک می‌سپارد، آشوبی دیگر زبانه می‌کشد و پیکر غرب را به خاکستری شعله‌ور بدل می‌کند. #ئوین_دار #رمان_ئوین_دار...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا