خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت_8

  1. reyhaneZ

    در حال تایپ رمان آفاق مکافات | reyhaneZ کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_8 به محض قطع کردن تلفن تا زمانی که آقای هاشمی بیاد مشغول کارم شدم؛ پشت سیستم نشسته بودم و یکسری پرونده های قدیمی رو مرتب می‌کردم. ضربه ایی به در اتاقم خورد چشم دوختم به در و گلوم رو صاف کردم و با صدایی بلند گفتم: ـ بفرمایید داخل یه سرباز قد بلند اومد تو اتاق و احترام نظامی گذاشت که سرم رو...
  2. تسنیم بانو

    در حال تایپ رمان انقلاب عاشقی | تسنیم بانو کاربر انجمن رمان ۹۸

    ﷽ #انقلاب_عاشقی #پارت_8 فکر و باور به این حقیقت به نبود رضا، آشفته اش می کرد؛چهره همیشه مهربان با آن لبخند کنج لبیش لحظه ای در پس چشمانش دور نمی شد. در زمانه ای که همه گرگ بودند او مردانه یاور تنهایی و بی پناهیشان مانده بود و نگذاشت لحظه ای، نبود مرد خانه حس شود. *** قاب عکس برروی دیوار با...
  3. matieh

    در حال تایپ رمان پی سپار سروادیک | matieh کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_8 زمانی که رسیدیم، از نیمه شب گذشته بود. خانه‌ی زیبایی داشتند. بزرگ بود؛ ولی همیشه همه چیز، مرتب و تمیز سرجای خودش بود. نکیسا، مادر سارا زن خوش سلیقه‌ای است. سارا از بیرون غذا سفارش داد؛ ولی من اشتهایم کور شده بود. روی کاناپه دراز کشیدم و در صدم ثانیه به خواب رفتم. *** با درد نفس گیر...
  4. Razawie

    در حال تایپ رمان سودای شقایق‌ها | Razawie کاربر انجمن رمان ۹۸

    #سودای_شقایق_ها #پارت_8 #مهناز_رضوی - پرستو تو الان داری طرفداری سام رو می‌کنی؟! مگه سارا چی کم گذاشت برای سام که همچین کاری کرد؟ اینقدر که سارا عاشق سام بود و دوستش داشت که حد نداشت. - خب منم دارم همین رو می‌گم! نه به اون همه عشق و علاقه و آویزون بودن، نه به این یهویی عکس‌العمل نشون دادن. تو...
  5. Razawie

    در حال تایپ رمان دل‌های شکسته | Razawie کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...- عرضی نیست، خداحافظ. فقط لطف کن به پدرت بگو بیاد، من با ایشون کار دارم، عیدت هم پیشاپیش مبارک. - عید شما هم مبارک، خدا حافظ. #دل‌های_شکسته #پارت_8 در تمام هفته‌ی بعد از ملاقات با دکتر فرزین، در فکر بودم. تا قبل از این اتفاقات هیچ‌وقت به‌طور جدی به آینده‌ام فکر نمی‌کردم. تمام کاری که می‌کردم،...
  6. *ELNAZ*

    در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

    #نبض_سرنوشت #پارت_8 با دیدنم از جاش بلند شد و گفت: -سلام خیلی خوش اومدید بفرمایید. به نظر نمیاد بیشتر از چهل سال داشته باشه؛ اما با این حال تونسته وکیل کسی به گردن کلفتی مثل پدربزرگ من بشه! سلام آرومی کردم و نشستم. -چی میل دارید بگم بیارن براتون؟ -میل ندارم. اگه میشه زودتر کارتون رو بگید. بهتر...
  7. *ELNAZ*

    در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

    #نبض_سرنوشت #پارت_1 کلافه دستی به صورتم کشیدم. امروز واقعا به اون حرف پدرم رسیدم که می‌گفت نه با کسی بحث کن نه از کسی انتقاد کن. هرکس هرچه گفت بگو حق با شماست و خودت رو خلاص کن! آدم‌ها که عقیدت رو می‌پرسن، نظرت رو نمی‌خوان؛ می‌خوان با عقیده خودشون موافقت کنی. بحث کردن با آدم‌ها بی‌ فایده است...
  8. morvarid_99

    در حال تایپ رمان رویای قاصدک | morvarid_99 کاربر انجمن رمان ٩٨

    #پارت_8 #رویای_قاصدک وارد اتاق اساتید که میشوم یک سلام جمعی میکنم و چارت کاری و اطلاعات مربوط به کلاس ها و دانشجویان را از مسئولش تحویل میگیرم. بروی صندلی می نشینم و برنامه را مرور میکنم ده دقیقه دیگر اولین کلاسم شروع میشود و تا دو بعد از ظهر بی وقفه کلاس دارم و این مسئله را بمن یادآور می شود که...
  9. morvarid_99

    در حال تایپ رمان رویای قاصدک | morvarid_99 کاربر انجمن رمان ٩٨

    پارت7 #رویای_قاصدک وارد اتاق اساتید که میشوم یک سلام جمعی میکنم و چارت کاری و اطلاعات مربوط به کلاس ها و دانشجویان را از مسئولش تحویل میگیرم. بروی صندلی می نشینم و برنامه را مرور میکنم ده دقیقه دیگر اولین کلاسم شروع میشود و تا دو بعد از ظهر بی وقفه کلاس دارم و این مسئله را بمن یادآور می شود که...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا