خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت_چهارم

  1. خورشید حقیقت

    در حال تایپ رمان روز‌های ‌بی‌پناهی | خورشید حقیقت کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهارم دامن چین‌دار سرخ‌آبی بالای زانو‌اش را به پا زد و کراپ سفید رنگ ساده‌ای را با آن ست کرد. رژ لـ*ـب کالباسی رنگش را روی لـ*ـب کشید و بعد از مرتب کردن میز، از اتاق بیرون زد... . بعد از خروج از اتاق از راهرو گذشت و وارد سالن شد. شایان آرام و بی‌صدا روی مبل به خواب فرو رفته و بود و خسته تن کوسن...
  2. misti

    در حال تایپ رمان شینیگامی | misti کاربر انجمن رمان ۹۸

    #شینیگامی #پارت_چهارم نفهمید چطور اما وقتی به خودش آمد روبروی در خانه‌اش قرار داشت، احساس میکرد کسی او را زیر نظر گرفته و احساسش هرگز دروغ نمی‌گفت. کلید را توی قفل چرخاند و وارد خانه اش شد خرید‌هایش را روی اپن گذاشت و سوییشرتش را همان طور که به سمت تختش قدم بر میداشت از تنش بیرون آورد و...
  3. <<maral>>

    در حال تایپ رمان نیمه‌ی تاریک آزادی | <<maral>> کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهارم #نیمه_تاریک_آزادی نفس‌های آرزو بلند و تند می‌شود و اخم‌هایش نا خواسته درهم کشیده می‌شود. - افسری چرا؟ مگه نمی‌خواستی پزشکی بخونی؟ مگه اون هم خودت رو به آب و آتیش نزدی که پزشکی بخونی؟ ناخواسته صدایش خشمگین شده بود و لرز به تنش نشسته بود. امین از جا بلند شده و مقابل آرزو روی زانو...
  4. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_چهارم روی صندلی سیخ نشستم. نفس عمیقی کشیدم و با اعتماد به نفسی سرشار، خودم را معرفی کردم، البته کمی نامقارن با آنچه که او می‌خواست. - من آهو صفویان هستم آقای فروغی. خوب می‌فهمیدم پا گذاشتم روی چیزی که از آن خوشش نمی‌آید و؛ شاید هم نقطه ضعفش بود. سرش را بالا...
  5. Sh@bnam

    در حال تایپ رمان انهزام از عشق | Sh@bnam کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهارم با بوق چهارمِ شهرام، زودتر از عمو و زن‌عمو خداحافظی کردم و برای بارِ دهم سفارش کردم که زودتر بیایند و دیر نکنند. درِ کوچه را باز کردم و با یک دست دنباله دامن پفیِ لباسم را گرفتم تا به زمین نخورد و با دست دیگر در را پشت سرم بستم و به سمت ماشین رفتم و برای اینکه وقت بیشتر از این تلف...
  6. bitter sea

    در حال تایپ رمان زندگی بی‌انقضا | bitter sea کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهارم سرعتش خیلی زیاد بود. روز‌ها پی‌درپی می‌گذشت؛ تا بالاخره اخر هفته شد و من هنوز درگیر بودم که چمدون سیفد رو بردارم یا قرمز رو، بعد از مدت ها چرخوندن نگاه‌ام روی این دوتا چمدون بالاخره سفید رو انتخاب کردم! با ارمش در کمد رو باز کردم و لباس‌های مورد نظرم رو که از قبل انتخاب کردم رو توی...
  7. زینب نامداری

    در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

    بنام خدا #پارت_چهارم #تابستانی_که_برف_بارید #زینب_نامداری از فرط خستگی خودم را با کیسه‌های خرید روی تنها کاناپه اتاقمان می‌اندازم و دراز می‌کشم. به دنبال من اَبی با دست‌هایی پر از کیسه‌های خرید وارد می‌شه و درب را با پایش می‌بنده. همانجا وسط اتاق می‌نشینه و موهای خرماییش را از بند کش مو آزاد...
  8. sh.77

    در حال تایپ رمان طلوع ققنوس | Sh.77 کاربر رمان انجمن ۹۸

    #پارت_چهارم روی صندلی میز تحریرم نشسته بودم و سررسیدم توی دستم بود. سررسیدی که هر موقع حال خوب یا بدی داشتم توش مینوشتم. خودکار بین انگشتام بود ولی انگار تو دنیای دیگه ای بود. باصدای در سرم و چرخوندم ، نفس خواهرم بود. بااینکه ۷ سال اختلاف سنی داشتیم ولی همدم و رفیق هم بودیم. کنارم روی زمین نشست...
  9. *Fatemeh*

    در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

    پنج ماه بعد موهام رو گوجه‌ایی بالا می‌زنم و عین چینی‌ها خودکارم رو توی موهای بلندم فرو میکنم تا توی صورتم نریزن. با حرص دوباره مبحثی که توش گیر کرده بودم رو مرور میکنم. با صدای مامان که بلند، بلند صدام میکرد. بیخیال کتابم میشم و به سمت پذیرایی میرم. مامان که شدیدا توی فکر بود، با دیدنم از فکر...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا