خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  • شروع کننده موضوع PARIA-M
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نام دلنوشته:احساسات بی قاده
نام نویسنده:fatmehzahra rezazadeh
مقدمه...
میگویند دیوانه بمانید بهتر است تا عاقل بمانید..!
مگر ما دیوانه نیستیم؟!!
مگر دیوانه نیستیم که پشته هر لبخندی غمی بزرگ نهفته است؟!!!
مگر دیوانه نیستیم که عاشق میشویم بدان انکه عاشق شوند؟!!
مگر دیوانه نیستیم که رویا میپردازیم اما ارزش رویاهای کسی را نداریم؟!!
مگر دیوانه نیستیم که راست میگوییم و دروغ تحویل میگیریم؟!!!
مگر دیوانه نیستیم که دیوانه میشویم و ادعای عاقل بودن میکنیم؟!!
مگر دیوانه نیستیم که دوست میداریم بدان که دوستمان بدارند؟!!
ما یک دیوانه ایم و بس ..!!
َ


۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی، ^moon shadow^، ❁کوکے❁ و یک کاربر دیگر

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
همین است راز زنده ماندن و بقا که همگان حبابی بیش نیستند..!
که با فوت هایت بر گوشه ای که لایقه اند می افتند...
مگر حبابانی که به کف ها و چشمانت قول ماندن و جنگیدن وفوت هایت هر چند محکم را داده اند.
و گاهی با رقص هایشان تو را سرگرم میکنند.
همه ما حبابانی کوچکیم که در گوشه ای نه چندان دور یخ زده ایم.
وارامش ظاهری همراه با منجمد شدن و لرزش داریم
لرزش هایی که بی اهمیت اند...: )


۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی، ^moon shadow^، ❁کوکے❁ و یک کاربر دیگر

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه روز هایی برای تنها بودن هست که ارام بگیری...
با خودت و روز هایی که ریتم کند زندگی را مینوازند..
وتو همچنان به چیز های خوب فکر میکنی و شاید چیزی مثل امدن یک قهرمان
یا به وجود امدن یک شانس یا کلی چیز های شادی اور ..
اما..
اخر تمام دلخوشی های رویاهای بچه گانه ات به یک نتیجه میرسی..
که خودت میمانی و خودت و یاد میگیری که همه شبیه یک اتومبیل محرک اند و رد میشوند
پس عادت کن که عادت نکنی..!


۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی، ^moon shadow^، ❁کوکے❁ و یک کاربر دیگر

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
رویاهایی که ما را غرق میکنند و افکاری که به جنون کشیده میشوند و باید هایی که به نباید ها تبدیل میشوند...!
و انتظاری که قطع میشد و دردی که میماند و تورا با خود میکشند،زندگی عجیبیست...!
گاهی باید قبول کنی که نمیشود یعنی مجبوری که قبول کنی و چاره ای جز این نتوان داشت...
و گاهی،حتی امید هایت را عجیب از دست میدهی عجیب تر از عجیب،کاش رویاها واقعیت داشت..: )
و واقعیت ها رویاهای تلخ باشند که گاهی مسافرت میکنن در دل کوچکمان که رازهای نهفته و حرف های نزده و دل های کنده نشده..
مانند..
رسوبی در انتهای مغز هاو نگاه های بی معنی اما با معنی و ارامش روانی تر از روانی..
وخنده های غمگین حتی غمگین تر از گریه..!
گاهی چه زود بی ارزش ها با ارزش ترین میشوند..: )
و با ارزش ها بی ارزش ترین..: )
گاهی چه خوب دل خوش میکنیم به ریل های قطار زندگیمان و با واگن هایش به خوابی عجیب فرو میرویم.
ودر اخر..
ذهنی خسته و اشفته و شلوغ که با خط خطی کردن کاغذ ارام میگیرد..: )



۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی، ❁کوکے❁ و * رهــــــا *

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
*کوسه هایی پوشنده از رنگ*
با چهره ای در پس ان رنگ های پوشنده...!
وصدایی پر از انسانیت و ارام بخش،اما درونی پر ازشیطانیت و به جنون کشیدن؟!
شاید بهتر باشد اسمش را دیو مهربانی و بی رحم بگذاریم.: )
مهربانی،که تورا با خود بکشاند مثل یک اهن ربا.
مهربانی که بعد از به دست اوردن مهرت مانند طوفان بر صخره های محکم زندگی ات بزن...!
و تورا چنان خورد کند که حالا حالا ها استوار بودن را به دست نیاوری...!
ودیوی که یاد میدهد که دیو بسازی از احساساتت که تورا در طوفانش غرق میکند...!
قلبت را بعد از خورد کردن صخره هایت از جنس غرور و قانون...!
در ساحل بی رحمی هایش میکشد و اشک هایت در این سواحل حتی قطره ای از ان در این اقیانوس بی رحمی که کوسه هایی در ان تورا با احساساتت قورت میدهند...
دیده نمی شوند!یاد بگیر دختر کوسه ها را چنان از خودت دور کنی که تنهایی زیستن زیبا ترین خاطره ی اقیانوس قلب مهربانت باشد..!: )


۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
-تمامش کن دختر ساده-
تمامش کن!تمامش کن!تمام...
جوری که انگار نبوده، نیست و نخواهد بود.
تمامش کن احساسات بی قاعده و بی منطقت را...!
تمامش کن سادگی بی انتهایت را...!
تمامش کن جوشش قلبت را...!
تمامش کن زیبایی احساست را که چون حبابیست که باید بترکدوشاید خفه شود...
جوری که هیچ وقت ارزو باد کردن چشمانت را نکند و احساساتی که عذاب دارد، بخدا عذاب...!
عذاب وجدان را چه کند؟!
با احساس زندگی کردن هزینه دارد دختر جان...: )
هزینه ای شاید بی انتها،هزینه برای چه؟!برای یک هیولا!!!
که امده در ان بجنگد و تورا با اطرافیانت نابود کند...
که احساساتت را که بگذارد به حساب کودکی ات...
وابستگی از جنس دوست داشتن از اقیانوس چشمانت که اشک هایت قطره قطره برای هیولای قلبت لبریز است...
همه چیز را تمامش کن...
همه چیز،یعنی حس،یعنی اشک،یعنی جوشش قلب: )



۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
-تمامش کن دختر ساده-
تمامش کن!تمامش کن!تمام...
جوری که انگار نبوده، نیست و نخواهد بود.
تمامش کن احساسات بی قاعده و بی منطقت را...!
تمامش کن سادگی بی انتهایت را...!
تمامش کن جوشش قلبت را...!
تمامش کن زیبایی احساست را که چون حبابیست که باید بترکدوشاید خفه شود...
جوری که هیچ وقت ارزو باد کردن چشمانت را نکند و احساساتی که عذاب دارد، بخدا عذاب...!
عذاب وجدان را چه کند؟!
با احساس زندگی کردن هزینه دارد دختر جان...: )
هزینه ای شاید بی انتها،هزینه برای چه؟!برای یک هیولا!!!
که امده در ان بجنگد و تورا با اطرافیانت نابود کند...
که احساساتت را که بگذارد به حساب کودکی ات...
وابستگی از جنس دوست داشتن از اقیانوس چشمانت که اشک هایت قطره قطره برای هیولای قلبت لبریز است...
همه چیز را تمامش کن...
همه چیز،یعنی حس،یعنی اشک،یعنی جوشش قلب: )



۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
*زمین های نشست کرده*
ترک خورده اند ان گوهران ناز احساس...!
شکافتند ان شیدا های عاشقانه و نغمه های پر از احساس...!
نشست کرده اند دیواره های پر از سودای نوجوانیمان که **** از دیوانگی و غرور های بی نهایت بود...
احساسی از جنس تنهایی،تنهایی وقتی به سراغت می اید که خودت هم فکرش را نکرده ای قطعا تنهایی ربطی به شلوغ شدن اطرافیانت ،حتی به خنده های از ته قلبت را هم کاری ندارد...!
تنهایی یک معنا دارد و ان هم تنها بودن قلبت است!
قلبت را که تنها باشد دنیای ذهنت،دنیای احساست،حتی دنیای اعتماد های دیوانه وارت هم سیاه سفید میشود.
قلبت که تنها باشد حال دلت کبود میشود روحت از یک جایی به بعد بی انتها میشود.اسمان شب هایت هم حتی حالتی از افسردگی دارد!
دلش عجیب از ستاره های بی معرفتش گرفته است.
که دقیقا وقتی نیستند که مخش سوت محکمی از اشک هایش از جنس رعدو برق کشیده است
این است تاوان دیوانگی...


۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
*زمین های نشست کرده*
ترک خورده اند ان گوهران ناز احساس...!
شکافتند ان شیدا های عاشقانه و نغمه های پر از احساس...!
نشست کرده اند دیواره های پر از سودای نوجوانیمان که **** از دیوانگی و غرور های بی نهایت بود...
احساسی از جنس تنهایی،تنهایی وقتی به سراغت می اید که خودت هم فکرش را نکرده ای قطعا تنهایی ربطی به شلوغ شدن اطرافیانت ،حتی به خنده های از ته قلبت را هم کاری ندارد...!
تنهایی یک معنا دارد و ان هم تنها بودن قلبت است!
قلبت را که تنها باشد دنیای ذهنت،دنیای احساست،حتی دنیای اعتماد های دیوانه وارت هم سیاه سفید میشود.
قلبت که تنها باشد حال دلت کبود میشود روحت از یک جایی به بعد بی انتها میشود.اسمان شب هایت هم حتی حالتی از افسردگی دارد!
دلش عجیب از ستاره های بی معرفتش گرفته است.
که دقیقا وقتی نیستند که مخش سوت محکمی از اشک هایش از جنس رعدو برق کشیده است
این است تاوان دیوانگی...


۩احساسات بی قاعده۩

 
  • تشکر
Reactions: فروغ ارکانی
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا