خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,010
امتیاز واکنش
7,214
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
بوکه در عکاسی

وقتی به عکسی خوب فکر می کنیم، کلمات واضح، پر طراوت یا درخشان فوری به ذهنمان می رسد.
بعد از اینکه در این مورد بیشتر فکر کردیم و مطمئنا بعد از دیدن عکس های واقعا خوب
که افرادی با سلیقه معتبر تعیین کرده اند نتیجه می گیریم تار بودن نقش مهمی در زیباشناسی عکس ایفا می کند.
در واقع، قسمت های تار عکس و چگونگی تاثیر متقابلشان بر قسمت های واضح منجر به تصویری برجسته می شود.

عکاسی تار است

ما احتمالا متوجه شده ایم تاری یکی از ویژگی های ذاتی عکاسی است و به همین دلیل آن را منحصر به فرد می کند.
موقع نقاشی یا طراحی هنرمندان همیشه قدرت به تصویر کشیدن هر چیز را در وضوحی روشن دارند.
در عکاسی تحت شرایطی تصادفی این وضوح و روشنی ممکن است.
تاری دوربین را از بینایی انسان متمایز می کند.
اگرچه ما تمایل داریم به دوربین مثل نوع مکانیکی چشم ها فکر کنیم آنها دنیا را به روشی کاملا متفاوت ضبط می کنند.
با انعطاف پذیری فوق العاده آن برای فوکوس تقریبا فوری طوری که وسط یک نما پرتاب
می شود، چشم معمولی می تواند همه چیز را چه نزدیک چه دور در میدان دید خود کاملا واضح کند.







همه چیز به عمق میدان بستگی دارد
درسی ابتدایی برای هر هنرآموز عکاسی عمق میدان است که گاهی اوقات به اختصار dof نوشته می شود.
این اصطلاح به قسمتی از عکس اشاره می کند که به طور قابل قبولی واضح نشان داده شده است.
عمق میدان ممکن است کوچک یا بزرگ بسته به دو عامل اساسی باشد.
دیافراگم های بزرگ تر لنز ( ضریب های کوچک تر اف) مساوی با عمق میدان دید عمیق
است درحالی که دیافراگم های کوچک تر (ضریب های بزرگ تر اف) مساوی با یک dof وسیع تر است.

فاصله فوکوس هم عاملی دیگر است چون نزدیکی که نسبت به سوژه برای فوکوس روی
آن می خواهید بستگی به عمق میدان اطراف آن دارد؛ بعضی افراد فاصله کانونی را
اضافه می کنند که با عمق میدان رابـ*ـطه عکس داشته باشد؛ یعنی یک زاویه باز لنز
به شما میدان دید عمیق تر می دهد در حالی که یک لنز تله فوتو به شما میدان دید کمتری می دهد.
می توانید به روشی دیگر هم راجع به فاصله کانونی فکر کنید چون به نظر می رسد
یک لنز تله فوتو سوژه را به شما نزدیک می کند در حالی که لنزهای زاویه باز سوژه را دورتر ظاهر می کند.




تمام آنچه گفتم مختصری از این موضوع بود چون تمام ماجرا درباره میدان دید به بحثی
بسیار تکنیکی تر درباره بینایی احتیاج دارد که فراتر از موضوع اصلی این مقاله می رود.
اگر می خواهید بیشتر درباره این اصطلاحات تکنیکی بدانید مقاله هایی را درباره dof و “دایره اغتشاش” جستجو کنید.
اما اگر در آخر احساس کردید این اصطلاح به طور غیرمعمولی اغتشاش را پیشنهاد می دهد دلسرد نشوید. بحثی سنگین است.


بوکه در عکاسی به چه معناست؟
در عوض بیایید در این مقاله به موضوع زیباشناختی به نام ” بوکه در عکاسی ” بپردازیم.
در اواسط دهه 1990، John Kennerdell برای اولین بار این اصطلاح را با عنوان
” boke ” به عکاسان پیشنهاد داد کسی که بعد مامور شد تا مقاله ای راجع به آن برای مجله Photo Techniques بنویسد.
مایک جانستون ویراستار آن زمان مجله برای کمک به افراد برای تلفظ این کلمه که مثل
“boke-uh” یا “bow-keh صدا می داد یک h به آن اضافه کرد.
او همچنین می خواست نقطه پایانی برای جک هایی مثل هم-قافیه بودن این کلمه با bloke, toke, and joke بگذارد.
کلمه اصلی ژاپنی را می توان تار، مبهم، سردرگم یا گیج کننده ترجمه کرد.
گاهی اوقات برای اشاره به افرادی که احساس گیجی و سرگیجه دارند استفاده می شود.

همان طور که یک لحظه دیدیم این معانی می توانند برای طراحی تصاویری با ترکیباتی
که برای انتقال یک احساس یا ایده به خصوص در نظر گرفته شده اند مفید باشند.
بیشتر افرادی که مفهوم بوکه در عکاسی را ارزشمند می دانند به شما می گویند این اصطلاح فقط
به قسمت های تار یک عکس اشاره نمی کند بلکه به طور خاص، به ویژگی های زیباشناختی این تاری اشاره می کند.
قسمت های خارج از فوکوس چه احساسی ایجاد می کنند؟
این جنبه های عکس احساس یا رایحه ای از یک نوع نور خاص ایجاد می کند.






1 تاری متحرک
حداقل چهار نوع بوکه در عکاسی وجود دارد. اولین آن بوکه متحرک است.
این تاری است که در نتیجه آن وقتی قسمت های واضح از حالت فوکوس خارج می شوند dof کم کم محو می شود.
اما در چه نقطه ای قسمت خارج از فوکوس به سادگی از فوکوس خارج می شود و
چه زمانی در حرکت مداوم بوکه می شود؟ گفتنش سخت است.
افراد معمولا فکر می کنند بوکه یک قسمت تار است که چیزی خاص در آن به سادگی
قابل تشخیص نیست یا حداقل زیاد شبیه به آنچه شما فکر می کنید نیست.
بنابراین اگر نمای بالا از نیمکت رنگ پریده را بررسی کنید، بوکه از کجا شروع می شود؟… شما تصمیم می گیرید.



2 بوکه بوکه در عکاسی پس زمینه:
دومین نوع بوکه در عکاسی ، پس زمینه است.
به پرتره شخصی از کمر به بالا در فضایی باز و پس زمینه تار جذاب که احتمالا برگ و گل باشد فکر کنید.
عکاسان پرتره معمولا از پس زمینه بوکه استفاده می کنند.
وقتی این تکنیک به خوبی استفاده شود پرتره را بهتر می کند.
در واقع، بسیاری از افراد به کاربرد بوکه در پس زمینه فکر می کنند.



3 پیش زمینه بوکه در عکاسی :
با این حال، پیش زمینه بوکه هم ممکن است.
بعضی افراد فکر می کنند خیلی منحرف کننده است و به اندازه پس زمینه بوکه دوستش ندارند.
به نظر می رسد مسیر نگاه را به سمت سوژه ای که فوکوس شده است مسدود می کند.
اما لزوما در هر موردی درست نیست.
در واقع، یک پیش زمینه چشمگیر می تواند ترکیب بندی عکس را بهتر کند.

مثل نمای بالا از نیمکت رنگ پریده شما اغلب عکس هایی می بینید که قسمت فوکوس
شده کم کم از سمت ما به پیش زمینه بوکه منتقل شده است یا عکسی که پیش زمینه
بوکه همان طور که به سمت ما می آید کم کم تغییر کند یا هر دوی آنها.
تاثیری جذاب است. به نظر می-رسد قسمت فوکوس شده از پیش زمینه تار تجزیه
می شود یا در آن ناپدید می شود یا از حالتی فشرده شده بین پس زمینه و پیش-زمینه بوکه ظاهر می شود.



4 بوکه در عکاسی درخشان:
چهارمین نوع بوکه در عکاسی درخشان است.
دایره هایی درخشان یا لکه هایی از نور لامپ ها، حباب های نورانی یا سطوح کوچک
درخشان در پس زمینه (و شاید گاهی اقات در پیش زمینه) است.
نقاط دور نور به ویژه در یک صحنه تاریک، چراغ های درخشان بین برگ ها و بازتاب های آینه ای در نور روز اغلب بوکه ای خوشایند می سازند.
در واقع، وقتی بسیاری از افراد درباره بوکه صحبت می کنند به همین پس زمینه درخشان اشاره می کنند.
بعضی از افراد می گویند این یک ترجیح ذهنی است که چه زمانی بوکه درخشان خوب یا بد است.
بقیه نظرات متفاوتی درباره این موضوع دارند.

آنها احتمالا می گویند بوکه درخشان لکه ها یا دایره هایی است که خیلی زننده و روشن
ظاهر شده اند، لبه های تیز دارند یا اشکال مبهمی است که در معرض نور هستند.
اگر دایره های بوکه لبه های درخشان و مرکزی کم نور داشته باشند
مثل دیسک هایی گرد به نظر می رسند که خوب نیست چون آنها تمایل دارند نگاه را از سوژه منحرف کنند.
اگر آنها چندگوشه ای هایی منظم مثل یک شش ضلعی را شکل دهند که واقعا شکل دیافراگم لنز را بازتاب دهد آن هم خیلی عالی نیست.
بوکه ، دایره ای ایده آل با روشن ترین قسمت نزدیک مرکز است.

درخشش از نقطه مرکزی با ملایمت به سمت بیرون گسترده می شود، کم کم نیمه تاریک
و تار می شود و در یک لبه بیرونی نرم تمام می شود شبیه نتیجه کارتان وقتی یک دایره
سفید در فوتوشاپ می سازید و بعد کمی تاری استفاده می کنید.
این ملایمت به سمت اطراف به نورهای دایره ای تار اجازه می دهد به خوبی در همدیگر
و قسمت های اطراف عکس ترکیب شوند که نتیجه، بوکه ای آرامش بخش می شود.


همین اصل می تواند در پس زمینه بوکه که با درخشش شکل نگرفته است به کار رود:
نقاط و خطوط باید کم کم به سمت اطرافشان در حرکتی لطیف و نرم محو شوند؛
به جای داشتن لبه های بیرونی تیز که همدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند طرح ها
و ساختارهایی سیم مانند، با نور زننده یا به بیانی دیگر منحرف کننده ایجاد کنند.
تغییرات رنگین هم باید نزدیک لبه های تار باشند که در نتیجه رنگ طرح های تار نزدیک قسمت های درونی و بیرونی متفاوت می شوند.





می توانید یک بوکه خوب بخرید؟
خب چطور بوکه “خوب” به دست آورید؟ اگر درباره این موضوع جستجویی آنلاین کنید توصیه های زیادی را پیدا می کنید.
متاسفانه شبیه اطلاعات درباره دایره اغتشاش این موضوع هم پیچیده می شود.
به غیر از آنچه من درباره سایز دیافراگم و فاصله فوکوس گفتم موضوعات اصلی دیگر
طراحی لنز شامل عواملی مثل شکل دیافراگم و چگونگی عملکرد لنز در درست کردن انحراف نورهای گوی مانند است.
با این حال، گاهی اوقات لنزهای ارزان به شما بوکه ای خوب می دهند در حالی که
گران ها گاهی اوقات این کار را نمی کنند ( آنها معمولا به شما یک دایره با نوری ملایم و یکنواخت می دهند).

هنگام مقایسه لنزها ممکن است یک لنز در بعضی موقعیت ها بوکه ای خوب ایجاد کند
در حالی که ممکن است دیگری تحت شرایطی متفاوت بهتر عمل کند.
بعضی تولیدکنندگان به عکاسانی که با بوکه زیاد کار می کنند لنزهایی با تنظیماتی خاص
برای تغییر چگونگی ایفای نقش قسمت های خارج از فوکوس می فروشند.
بقیه ما باید فقط با لنزهایی که داریم کار کنیم تا ببینیم کدام نوع بوکه را تولید می کنند.
همچنین نباید خودمان را خیلی زیاد درگیر تفاوت های بین بوکه در عکاسی خوب و بد
طبق معیارهایی که قبلا گفته شد کنیم اما در عوض باید به این فکر کنیم که بوکه
چطور ترکیب بندی ها را با ایجاد تاثیرات مطلوب ادراکی و روان شناسانه به کار بگیرد.






باید برای بوکه در عکاسی این مسائل را در نظر بگیریم:
احساسات و حالات:
بوکه در عکاسی چه احساساتی ایجاد می کند؟ نور آفتاب، بودن در فضای باز، آتش یا لامپ ها
را تداعی می کند؟ درخشان، رویایی، گیج کننده، انفجاری، ملایم، ترسناک، آرام بخش،
لـ*ـذت بخش، چسبناک، خامه مانند، جاری است؟ این حس حالت احساسی در نظر
گرفته شده برای سوژه را تکمیل می کند یا شاید آن را به روشی جالب انکار کند؟

بوکه بریده بریده، تیز، لبه دار یا مبهم ممکن است در بعضی عکس ها تاثیری درست داشته باشد.
موقعیت هایی را که در آنها بینایی ما انسان ها ممکن است بوکه تولید کند.
در نظر بگیرید مثل وقتی به یک منبع نور نگاه می کنیم و چشمانمان را در هم می کشیم یا وقتی با تغییر حالت ذهنمان بیناییمان تار می شود.
آیا به خورشید زل زده ایم، مستیم در خواب و خیالیم یا بیهوش شده ایم؟
چطور این احساسات ترکیب بندی های عکس را به کار بگیرند؟


ظرافت و خاصیت انحراف توجه:
بوکه چقدر ظریف یا منحرف کننده است؟ اگر می خواهید چشمان بیننده را روی سوژه
فوکوس شده نگه دارید باید ترجیح دهید تاری عکس ملایم و ساده باشد همان کاری که عکاسان پرتره می کنند.
اگر می خواهید نگاه دور تصویر حرکت کند یا تاری با سوژه در رقابت باشد یا حتی بر سوژه غلبه کند سراغ سوژه ای که جلب توجه می کند بروید.
یادتان باشد ذهن انسان معمولا در تلاش برای دوری از نامشخص بودن و ابهام تاری است.
بوکه برجسته به چشم می آید اما نگاه مدت زیادی آنجا نمی ماند.

احتمالا حرکت رو به بالا و پایینی بین تاری و سوژه فوکوس شده دارد.
به هوا فکر کنید و اینکه چطور این حرکت برای عکس کار می کند.
از طرف دیگر، بوکه ملایم ممکن است آرام بخش و خوشایند احساس شود حتی اگر بیننده آشکارا آن را نادیده بگیرد.
با ایجاد کنتراست، بوکه ملایم این امکان را فراهم می کند سوژه در فوکوس در روشنی و وضوح برجسته شود.



حرکت:
علاوه بر حرکتی که در بالا گفته شد چطور ممکن است بوکه حس تحرک را تولید کند؟
آیا میدان دید متغیر این احساس را ایجاد می کند که چیزی به سمت ما می آید یا از ما عقب می کشد یا شاید هر دوی آنها؟
فکر کنید چطور میدان دید و حس های ناشی از بوکه مفهوم تصویر را هدف می گیرد:
این طور حس می شود که انگار چیزی در حال پیشرفت، محو شدن، نزدیک شدن،
ظاهر شدن، غرق شدن، پیدا شدن، پراکنده شدن، متراکم شدن، فرار کردن،
رها شدن یا پیاده روی کردن است؟ اگر عکس هم شامل حرکت یا تاری ناشی از
تکان خوردن دوربین باشد چطور بوکه را تحت تاثیر قرار می دهد؟



شکل ها و طرح ها:
بوکه در عکاسی شامل خطوط و رنگ مایه ها یا رنگ های مختلفی است که اشکال و ساختارهایی متفاوت ایجاد می کند.
این رنگ مایه ها، رنگ ها، اشکال و ساختارها سوژه در فوکوس را تحت تاثیر قرار می دهند؟
بازتاب می کنند، تقویت می کنند، انکار می کنند یا با رنگ مایه ها، رنگ ها، اشکال و ساختارهای سوژه در رقابت هستند؟

لایه گذاری و عمق:
بوکه پس زمینه و پیش زمینه می تواند حس عمق و لایه گذاری را ایجاد کند.
بوکه می تواند لایه گذاری شود یا روی خودش یا دیگر قسمت های بوکه همپوشانی شود.
این هم می تواند حس عمق را ایجاد کند.
ابهام:
بعضی از عناصر تار بیننده را به چالش می کشد تا مشخص کند چه چیزی باید تار باشد.
این تلاش چطور ممکن است نظر بیننده را راجع به سوژه در فوکوس تغییر دهد؟
آیا کنجکاوی، مرموز بودن، سردرگمی، درماندگی، بامزگی را به وجود می آورد؟






آیا افراد بوکه در عکاسی را ترجیح می دهند؟
جالب است که چطور موقع انتخاب اغلب افراد عکس ها، به خصوص پرتره هایی را ترجیح می دهند که دارای بوکه باشد.
همان طور که قبلا در این مقاله گفتم، این عملکرد چشم ما دردیدن دنیا نیست.
چشم های ما خیلی سریع فوکوس می کند طوری که به اطراف یک نما پرتاب می شوند که همه چیز به نظر می آید در فوکوس باشد.
مگر اینکه به چیزی زل بزنید بدون اینکه به چشم-هایتان اجازه حرکت به اطراف را بدهید

مثل وقتی در حالت خلسه یا رویا هستید.
بعد پس زمینه با لطافت محو می شود مثل بوکه فقط سوژه در وضوحی درخشان ظاهر می شود.
شاید چیزی است که مردم در سطحی تقریبا ناخودآگاه از آن لـ*ـذت می برند:
خلسه مانند فوکوس روی سوژه در حالی که بقیه واقعیت در یک تاری رویاگونه ناپدید می شود.


بوکه در عکاسی

 
  • تشکر
Reactions: *Ghazale*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا